Get Mystery Box with random crypto!

@zhuanchannel یک روز روباهی می‌خواست خرگوشی را بخورد. خرگوشِ ز | مجله هنرى ژوان

@zhuanchannel
یک روز روباهی می‌خواست خرگوشی را بخورد. خرگوشِ زرنگ که راه فراری نداشت، فکر بکری به مغزش رسید و با زیرکی نگاهی به روباه انداخت و گفت: مگه تو کی هستی که می خواهی منو بخوری؟

روباه که از این حرف خیلی جاخورده بود گفت: خب! این‌که معلومه من روباهم و روباه‌ها هم خرگوش می‌خورند.

خرگوش با جسارتی بیشتر گفت: این‌طور که من دارم می‌بینم تو یک روباه نیستی. اگرادعا می‌کنی روباه هستی باید این مسأله رو ثابت کنی.

روباه که دستپاچه شده بود گفت: اگه از شیر مدرک بگیرم و برات بیارم خوبه؟ خرگوش گفت: آره خوبه؛ اگه شیر به تو مدرک داد اون‌وقت بیا منو بخور.

روباه پیش شیر رفت و با اصرار مدرکی گرفت که اثبات کنه او یک روباه است و با مدرک، پیش خرگوش برگشت. ولی خرگوش فرار کرده بود.

روباه با کلی ناراحتی که خرگوش سرش کلاه گذاشته، میره پیش شیر تا داستان را برای شیر تعریف کنه. وقتی به شیر می‌رسه می‌بینه که گَوزنی داره با شیر صحبت می‌کنه و می‌گه: تو که شیر نیستی؛ اگر شیر هستی باید این مساله رو ثابت کنی.

شیر جواب می‌ده:
یا من گرسنه هستم یا گرسنه نیستم.
اگر گرسنه نباشم دلیلی هم نداره به تو ثابت کنم که شیر هستم.
ولی اگر گرسنه باشم وقتی تو رو خوردم اونوقت می‌فهمی که من شیرم.


روباه وقتی این قضیه رو می‌بینه با کلی ناراحتی پیش شیر میاد و می‌گه: ای شیر! تو که این قدر وارد هستی، چرا وقتی من دفعه‌ی اول اومدم از تو مدرک اثبات روباه بودنم رو بگیرم، به من نگفتی که خرگوش می‌خواد سرت کلاه بگذاره.

شیر در جواب می‌گه: آخه من فکر کردم تو این مدرک رو برای کسایی می‌خوای که برای اثبات، احتیاج به سند و مدرک دارند.


اگر مرواریدی در دست داشته باشید و همه‌ی دنیا بگویند: آن چیزی که داری گردو است، هنوز شما مرواریدی در دست دارید و ارزش آن پایین نمی‌آید.


اگر خودتان به داشته‌یتان ایمان ندارید، چگونه از دیگران انتظار دارید شما را باور کنند؟

unknown