2021-12-11 14:10:59
.
دوزخِ گوگرد
(بازنشر در اعتراض به مازوتسوزی مجدد نیروگاه شازند)
دوزخِ گوگرد شد این تیرهدشت
ای خنک آنکس که سبکتر گذشت
نظامی، مخزنالاسرار
بعد از دو ماه شهربندی در تهران، این اولین شبیست که در شهرم، اراک، سر بر زمین گذاشتهام. صبح وقتی که چشم باز میکنم، با اولین نفس احساس میکنم هوا به بوی گوگرد آغشته است. بیرون هم آفتاب، آن آفتابِ آشنای قدیمی نیست، انگار لایهای غبار شهر را فروگرفته است و آسمان کدر شده است.
در راهِ رفتنم به روستای زادگاه نیز سرتاسرِ مسیر غبارآلود است. سمت چپام، دیوی تنورهکش، کنار جاده جاخوش کرده است؛ دیوی دو سر که با فراغت خاطر، قوتِ سیاهش را میبلعد، و با فراغِبال دود سفید از گلوی فراخش بیرون میریزد؛ بیدغدغه، رها، راحت!
دود سفید بر هوا سوار میشود، کوه و زمین و شهر و روستا و کشتزار را میآلاید، بر نور آفتاب پرده میکشد، و تا تهِ تهِ ریهها راه میبرد.
یادِ کلامی از کتابِ مقدس میافتم، در "سِفرِ پیدایش"، آنجا که از گناه و از عقوبتِ آن قوم زشتکار سخن میگوید: " ... آنگاه خداوند بر سَدوم و عَموره گوگرد و آتش از حضور خداوند از آسمان بارانید. و آن شهرها، و تمام وادی، و جمیع سکنهٔ شهرها و نباتات زمین را واژگون ساخت ...".
احساس میکنم ما نیز بیگمان روزی گناه کردهایم که اینچنین شبانهروز عقوبت میبینیم، که اینچنین مدام گوگرد از آسمان بر ما و سرزمینمان میبارد. شاید گناه ما کفران و ناسپاسی و افزونخواهی بوده است، کفران و ناسپاسی از گذشتهای که قدر ندانستیم. و این عقوبتیست که میباید گردن نهیم، تا کجا و کی ...!
سعید شیری
@barsakooyesokoot
کانال زیست بوم مرکزی
@zistboom_markazi
459 views11:10