كارولا شوتز: من بصورت تله پاتى با آن دو موجود نورانى و بسيار | نسخه های زندگی
كارولا شوتز: من بصورت تله پاتى با آن دو موجود نورانى و بسيار دوست داشتنى گفتگو مىكردم و بسيار سعى داشتم كه متقاعدشان كنم كه هرگز نمىخواهم دوباره به زمين برگردم. آنها با شكيبايى عجيبى مىگفتند: -كارولا بايد برگردى و وظيفهات را تمام كنى! -يعنى چه؟ من چه وظيفهاى بر روى زمين دارم؟ -بفهمى كه همه يكى هستيم. -يعنى چه كه يكى هستيم!! آيا من با استالين و هيتلر همه يكى هستم؟ -در ابعادى روح مطلق جهان در همه يكسان است و شماها خودتان آنرا نمىخواهيد ببينيد. ديگر كاملا گيج و سردرگم بودم اين حرفهاى عجيب و غريب چه معنايى داشت؟؟ كارولا دكترى رياضيات داشت و هرگز دينى نداشت البته به خالقى مطابق ديدگاه خودش معتقد بود ولى هرگز نمىتوانست اين مطالب را درك كند. از هوش رفتنش در اثر برق گرفتگى در مدرسه و حالا ديدار با دو موجود نورانى به اين زيبايى و اين گفتگوهايى تا به اين حد عجيب و غريب! اين تجربه تمام زندگى كارولا را دگرگون كرد، چون هرگز لحظاتى به اين شفافى و هشيارى را در عمرش تجربه نكرده بود.
به بسيارى از تجربه كنندگان مرگ تقريبى در پاسخ به سوالشان كه مگر چه وظيفهى مهمى بر روى زمين داريم، گفته شده است: برگرد و بياموز كه همه يكى هستيم.