2022-07-29 23:57:05
سوگنامه :
محرم آمد و دل در تب افتاد
به جانم سوزش خشگ لب افتاد
طنين گريه ی شش ماهه اي باز
به گوش عرشيان ، روز و شب افتاد
به تير و نيزه و شمشير غفلت
تن مه پيكري از مركب افتاد
به دست خصم دون ، دست و سر و تن
رقابت در مقام و منصب افتاد
سرآغاز شقاوت لحظه اي بود
كه تخم كينه ، اندر مذهب افتاد
***
به صحراي عطش ، آتش جلودار
فرات از بخت بد ، در غم گرفتار
هوا غمبار و گرما بی مثال است
زمين و آسمان ، خشك است و تبدار
صداي شيهه اسبان دشمن
وداع جانگداز شاه و سردار
نگاه كودكان بر دست سقا
و مشك پاره در دست علمدار
زبانه مي كشد آتش ز هر سو
به دور بستر تب كرده بيمار
امام و لشگرش در خون شناور
زنان و كودكان ، آواره و زار
*
چو دستان عمو از تن جدا شد
عطش معنا به دشت كربلا شد
زدشمن انتظار ياوري نيست
ز سوی دوستان ، بیحد جفا شد
همه عالم طفيل تار مويش
چه مهماني به دشت كربلا شد!؟
زمين و آسمان اندر تلاطم
بساط كائنات از هم جدا شد
دو دست كودكي در گاهواره
براي عالمي مشگل گشا شد
جوان و كودك و پير و زن و مرد
به اشك ديده اي حاجت روا شد
*
چه گويم واژه ها پيچيد درهم
خجل شد جمله ها از شدت غم
چو بر دامان طفلي آتش افتاد
گرفته عالمي را سوگ و ماتم
چه مي بينم به زير پاي اسبان
تن زيباترين زيباي عالم
و واويلا به حال خواهر زار
كه از اين ماجرا شد قامتش خم
و حال مادري مظلوم و بيكس
كه گويد زير لب ، نجواي مبهم
سه ساله دختر شيرين زباني
براي زخم بابا ، فكر مرهم
شاعر : #عباس_دمیرچی
التماس دعا
https://www.instagram.com/tv/CgnE7UqoXH8/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
@abbas_damirchi
33 viewsعباس دمیرچی, edited 20:57