پارادوکس تداوم در فقه کلاسیک: روایت ابن حزم اندلسی (۴۵۶هـ) | تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی
پارادوکس تداوم در فقه کلاسیک: روایت ابن حزم اندلسی (۴۵۶هـ)
سالانه و بلکه ماهانه، دهها عنوان مقاله، رساله و کتاب در کشورهای عربی و عموم جهان اسلام دربارهی فقه، اصول فقه و مسائل فقهی منتشر یا تجدیدچاپ میشوند. اکثریت قریب به اتفاق مؤلفان و نویسندگان این قبیل آثار معتقدند که در این حوزهها، حرف تازه و سخن ناگفتهای برای ارائه باقی نمانده است و «خَلَف» را جز پیروی از «سَلَف» نشاید؛ خاصه که ابواب اجتهاد هم قرنهاست که به لحاظ عملی (و حتی نظری) مسدود شده و بنابراین دیگر حرف درخوری برای گفتن باقی نمیمانَد. بر همین اساس، بیشتر فقها معتقدند که پژوهش و بررسی در حوزههای نوین اسلامشناسیِ آکادمیک و بررسی آثار اسلامپژوهان معاصر، کاری عبث و بیهوده بوده و اصطلاحا دردی را دوا نخواهد کرد. اما برغم این هجمه و حملهی اصحاب جریان اسلامشناسی سنتی یا ارتدوکسی به آثار جدید، خود آنها ید طولایی در تألیف و انتشار آثار فقهی و کلامی و تفسیری دارند. اما آیا چنین رویهای مصداق نقض غرض و تناقض نیست؟ ابن حزم اندلسی، ذوعلوم(Polymath) بزرگ قرون میانی، در یکی از رسائل مشهورش، اهداف تألیف و نوشتن را فقط در هفت حالت محصور میداند: "چیزی که کسی قبلا کسی آن را استخراج نکرده است و استخراج آن، تکمیل چیز ناقص، تصحیح امری خطا، شرح یک موضوع پیچیده، اختصار یک موضوع طولانی بدون حذفِ بخشی از آن که حذفش مخل هدف متن باشد، گردآوری یک موضوع پراکنده، تبویب و مرتبکردن یک موضوع نامرتب"[۱]. اگر سخن ابن حزم را مبنا قرار دهیم، خواهیم دید که اکثریت قریب به اتفاق آثاری که نویسندگان پایبند به روایت رسمی و غالب، تألیف و منتشر میکنند، خارج از این موارد هفتگانهی فوق بوده و نتیجتا چیزی جز تکرار مکررات نیستند. با این تفاصیل، به نظر میرسد که این تدوام مکررات و بازنشر آنها بر همان اسلوب و روش قُدَما (و چهبسا نازلتر و سطحیتر از آثار قدیم)، خود گرفتار همان بلیه و حربهای خواهد شد که جریان رسمی با توسل به آن، جریان موسوم به نواندیشی را به چالش میکشد: بیهودگی و عبثیبودن. ــــــــــــ ارجاعات: [۱]. "...والأنواع التي ذكرنا سبعة لا ثامن لها: وهي إما شيء لم يسبق إلى استخراجه فيستخرجه؛ وإما شيء ناقص فيتممه؛ وإما شيء مخطأ فيصححه؛ وإما شيء مستغلق فيشرحه؛ وإما شيء طويل فيختصره؛ دون أن يحذف منه شيئاً يخل حذفه إياه بغرضه؛ وإما شيء مفترق فيجمعه؛ وإما شيء منثور فيرتبه"(ابن حزم، رسائل ابن حزم(رسالة التقریب لحد المنطق)، ۴/۱۰۳)