Get Mystery Box with random crypto!

جامعه ای در حسرت مدرن شدن...! علی مرادی مراغه ای https://t.m | دلنوشته‌های تاریخیِ علی مرادی مراغه‌ای

جامعه ای در حسرت مدرن شدن...!

علی مرادی مراغه ای
https://t.me/Ali_Moradi_maragheie

در جوامعی که اکثریت مردم به بلوغ فکری نرسیده اند، ابزارهای صوری دمکراسی مانند رای گیری و برگزاری انتخابات غالبا، شکل مضحک بخود می گیرند.
در اینجا سه خاطره از سه دوره تاریخی نقل می کنم:

خاطره اول:
مربوط است به نماینده دوره دوم مجلس مشروطه که پس از فتح تهران توسط مشروطه خواهان بوجود آمد.
حسام الدوله معزی در خاطراتش می نویسد:
جناب شیخ محمدتقی نماینده دویم ولایات ثلاث، سواد مختصری داشت و برای هر کاری استخاره می کرد. شنیدم بیمار است به عیادتش رفتم. معلوم شد دندانش پیله و ورم کرده.
بحکم استخاره با میخ طویله، اطراف دندان‌هایش را سوراخ کرده و خون آمده بود و صورتش آماس کرده بود. می نالید و اشک می ریخت.
گفتم برویم پزشک، زیرا خطرناک است. فورا تسبیح در دست گرفت استخاره برای اینکه کدام پزشک خوب است: دکتر مسعود خوب آمد...
رفتیم پیش دکتر مسعود. نسخه و دستوری نوشت.
به درشکه چی دادم تا آنرا خریداری کند و شیخ محمدتقی را به منزل برساند. روز بعد به ديدنش رفتم وضعش بدتر شده و مانند کودکی سرش را زیر رختخواب کرده و پاهایش را به سرعت در هوا حرکت می داد و ناله می کرد.
گفت: دواها را نخوردم چون برای خوردن دواها، استخاره کردم بد آمد، لذا از خوردن داروها خوداری کردم.
متحیر شدم از سادگی شیخ.
(به نقل از: خاطرات حسام الدوله معزی...ص۱۶۰)

و آنوقت این آدم نماینده مجلس می گردد تا قوانین مترقی تصویب کرده و جامعه پیشرفت کند...

خاطره دوم:
سندی دیدم در آرشیو اسناد کتابخانه ملی که مربوط به حزب توده بود در این سنده آمده که، بکوشش حزب در مورخه ۱۳۲۵از طرف کارگران و دهقانان چالوس و کلارستاق، متینگ عظیمی تشکیل داده که تنها خواسته شرکت کنندگان متینگ، محکومیت ژنرال فرانکو در اسپانیا بوده و از دولت قوام السلطنه می‌خواهند که تمام روابط ایران را با حکومت اسپانیا قطع کند...!
(تصویر سند را
اینجا آورده ام)
یعنی پس از اشغال ایران در1320ش که اصلی ترین مشکل کشور قحطی نان و گرسنگی بوده، دهقانان و کارگران چالوس، مشکل اصلی شان، ژنرال فرانکو در اسپانیا بوده، انترناسیولیست یعنی این!

در دهه چهل در تهران مسابقه کشتی بین ایران و روسیه برگزار شد و از سوی حزب توده توصیه شد که بجای تشویق کشتی گیرهای ایران، کشتی گیران کشور رفیق روسیه را تشویق کنند!

آقای ایرج اسکندری در خاطراتش می نویسد که در ۱۳۳۰ش در باکو، حزب کمونیست آذربایجان یک شامی به افتخار رهبران حزب توده برپا کرده بود یکی از فعالان حزب توده بلند شد و همه را دعوت کرد که به افتخار معاهده ترکمنچای بنوشند که بخشی از ایران را جدا کرده و به روسیه واگذار کرده...!
(خاطرات ایرج اسکندری...ج۳،ص۱۲۱)


خاطره سوم:
سالها پیش، یکی از دوستانمان همسایه رئیس دانشگاه‌ آزاد اسلامی بود که این جناب دکتر رئیس دانشگاه، صبحها قبل از رفتن به دانشگاه، سوار ماشینش می شد و قبل از حرکت، مدتی داخل آن می نشست و ما ابتدا فکر می کردیم که جهت گرم شدن ماشین بوده اما بعدها دیدیم که جناب دکتر، یک کتاب دعایی مشغول خواندن می شد و پس از خواندن، کتاب را می بست و پف میکرد به اطراف فرمان و دنده ماشین و...!
حالا دعا کردن به عنوان عقیده شخصی محترم بود اما نمی دانم این دکترای فیزیک که قرار بود در دانشگاه، مبلغ عقلانیت و خردمندی و قوانین علمی باشد چه ارتباط علمی بین آن پف کردن و افزایش ضریب ایمنی فرمان ماشین از تصادفات برقرار کرده بود!

یاد کتاب "عشق و پرستش یا ترمودینامیک انسان" نوشته مرحوم مهندس بازرگان افتادم...!

حالا آن نماینده پارلمان مان، آن با سابقه ترین حزب مان که بیشترین نویسندگان و مترجمان را در خود جای داده بود و این هم، استاد و رئیس دانشگاهمان...همگی دست بدست هم داده و بمدت 150سال کوشیده اند تا بلکه غلامعلی ها و اروجعلی های...
روستای ما را مدرن کنند...!