~ میل به سفر، میتواند در بسیاری موارد بازتابی از نارضایتی از | تجربه زیسته l امین بزرگیان
~ میل به سفر، میتواند در بسیاری موارد بازتابی از نارضایتی از وضعیت و میل به گریختن از شرایط موجود باشد. سفر میتواند، فراهم ساختن موقعیتی نمادین برای رها کردن ارادی و موقت آن شرایطی باشد که فرد خود را در آن اسیر مییابد. بیراه نیست که در افواح عمومی، سفر رفتن سادهترین اقدام در تنگناهای روحی و روانی است. صنعت توریسم به این معنا ریشه در ناخرسندی از خانه و وضعیت موجود دارد؛ به تعبیری، سرمایهگذاری بر روی نارضایتی انسان مدرن از شرایط است. فروید در مقاله «اختلال حافظه در آکروپولیس» اما از موقعیتی روانی سخن میگوید که میتواند انواع دیگری از تمایل به سفر را توضیح دهد. از نظر فروید، موفقیتها و دستاوردهایِ غیرقابل انتظار ممکن است اختلالات روانی شدیدی ایجاد کنند. فردی که در زندگی به دستاوردها و خشنودیهایی بیش از حد انتظار خودش رسیده، میتواند دچار احساس عذاب وجدان شود. او مدام ممکن است وضعیت پدر و مادر خود را به یاد بیاورد که از چنین دستاوردهایی برخوردار نبودهاند و این واقعیت او را رنج دهد. فروید نشان داده است که چگونه فرد در این موقعیتها نیز میخواهد از وضعیتی که در آن قرار گرفته بگریزد و در جایی دیگر پنهان شود. از جمله مهمترین دلایل گرایش به الکل و مواد مخدر در بین شخصیتهای مشهور و ثروتمند همین ناتوانی از تحمل جایگاه برتر و احساس عذاب وجدان است. شاید در اینجا بتوان میل به سفر در میان برخی از ثروتمندان و اعضای طبقات بالای اقتصادی را با توجه به تحلیل فروید دریافت. آنها میخواهند در لحظاتی از حیاتشان از موقعیت فرادستی خود فرار کرده، خانههای آسودهشان را ترک کرده و شبیه به مردمان عادی لباس بپوشند و در میان آنها باشند. آنان احتمالاً همراه با تفاخری که در خودآگاهشان دارند، سفر را بهعنوان میلی در راستای غلبه بر عذاب وجدانشان در ناخودآگاه میجویند. @AminBozorgiyan