° علاقه بیپایان کودکان به مخفی شدن _قایمموشک بازی_ تجربه ناپ | تجربه زیسته l امین بزرگیان
° علاقه بیپایان کودکان به مخفی شدن _قایمموشک بازی_ تجربه ناپدید شدن، تعلیق جهان اطراف و در پرانتز گذاشتن جهان اجتماعی است؛ نیست کردنِ موقتِ خود. در میان بزرگسالان این میل به صورت گمنامی، کنارهگیری و عزلت خود را نشان میدهد.
نفس پنهان شدن لذتبخش است چون میتواند اگو یا سوژگی را به یاد فرد بیاورد. شکوه فردیّت، یعنی همه آنچیزی که در مناسبات خانوادگی، نهادی، شغلی و اجتماعی و حتی در درون مناسبات موجود در اشیا تضعیف میشود، با پنهان شدن و ندیده شدن به یاد آورده میشود. همچون کودکی که هر بار محل تکراری مخفیشدناش را بهگونهای نو کشف میکند و گویی اولین بار است آن را یافته، بزرگسالان نیز در تمنای کشفی نو از خود و جهانشان مایلاند تا تنها و مخفی شوند.
در این بین لحظهی پیدا شدن، لحظهای ویژه است. کودک نمیخواهد پیداش کنند، اما با این وجود به شدت آن را انتظار میکشد. همبازیاناش را به سمت خود میکشد و از جستناش لذت میبرد. لذتِ پنهان شدن بیش از هرچیز به جستجو شدن باز میگردد؛ اینکه نبودنمان تحمل نشود.
ما مخفی میشویم تا به یاد آورده شویم، در واقع جستوجو شویم. در حقیقت، لذت مخفیشدن با وجود کنارهگیری از دیگران و نفی اجتماع بهگونهای دیالکتیکی به دیگران و همان اجتماع وابسته است. آن جیغ بلند کودکانه از پیدا شدن هم معنای شکست میدهد و هم پیروزی: شکست از پیدا شدن و در عینحال خرسندی وصفناپذیر از جستوجو شدن.