° برای هشت مارس «زن شدن» غالباً تلاش نافرجام زنها بوده که در | تجربه زیسته l امین بزرگیان
° برای هشت مارس
«زن شدن» غالباً تلاش نافرجام زنها بوده که در نهایت به چیز دم دستی «زن بودن» (همچون مرد بودن) ختم شده است. بر خلاف زبان رایج، چیزی به نام مرد شدن وجود ندارد. مرد، شدنی نیست. مرد، همواره هست؛ در درون زنها و مردها و در فواصل میان آنها. مرد، همین جامعه نابرابرِ تحقق یافته و سیاست سرکوبِ موجود است. شدن، نوعی بالقوگی است که در درون حیاتْ پنهان است. از مرد-بودن کاری بیش از این ساخته نیست، جز همین چیزی که هست، همین امکاناتی که در تاریخ محقق شده است. صیروریّت یا شدنی به روی مردانگی گشوده نیست. مرد در تاریخ، تحقق یافته و امر بالفعل است اما زنانگیْ بالقوه و برخوردار از امکانِ شدن است. همواره مسأله اصلی بر سر بالقوگیهاست. شاید بیراه نبود که نیچه گفته بود: «به سراغ زنها که میروید ترکه را فراموش نکنید». ترکه برای کسانی که نیروی آن را دارند اما هنوز نشدهاند؛ بالقوگیها.
مشکل اینجاست که تمایل عام به فعلیّت یا مرد-بودن است. جای گرفتن همگان -حتی بخش عمدهای از فعالان حقوق زنان- در موقعیتهای دوگانهی موجود یعنی تمام دوگانگیهای فالیکوار در ذهن و واقعیت بشر، محصول همین تمایل است. دوگانگیهایی که جهان اطراف را ساده و دم دستی میکنند، و از طریق همین فعلیتهای موجود خود را نمایش میدهند. در اینجاست که اهمیت این نکته تکراری مشخص میشود که: در این بین، زنان نیز میتوانند این دوگانگیها را تمدید و بازتولید کنند (همان زن-بودن).
شاید اینجا اشاره به ژﻮان رﯾﻮﯾﺮ و نوشته تاریخ سازش اهمیت داشته باشد: زنانگی در مقام بالماسکه یا همان تظاهر به آنچه که نیستی. ریویر میگوید که به جز بررسیهای مختلف درباره انواع مختلف زنان مثلا زنان دگرجنسگرا یا همجنسگرا یا دسته بندیهای مختلف دیگر، نوع مهمی را باید مورد توجه قرار داد: زنان روشنفکر. او هشدار میدهد این دسته بیش از هرکسی در معرض بالماسکه یا سواستفاده از زنانگی برای مرد-بودن قرار دارند. زنان روشنفکر در درون گفتمان مسلط بالفعلِ (فالیک وارِ) روشنفکری برای ادامه حیات، «ممکن اﺳﺖ ﻧﻘﺎﺑﯽ از زﻧﺎﻧﮕﯽ را ﺑﺮای ﺟﻠﻮﮔﯿﺮی از اﺿﻄﺮاب و ﺗﺮس از ﻣﺠﺎزات از ﺟﺎﻧﺐ ﻣﺮدان ﺑزنند.» آنها در اضطرابِ طرد شدن از جانب دیگران یا ترس از مجازاتِ مردان که به حوزههای مربوط به آنها دخالت کردهاند، ماسک «زن» میزنند. در واقع نمایش زن-بودن راهی میشود برای پنهان کردن مردانگی و مانعی برای زن-شدن. «زن میتواند به مثابه یک ماسک و نقاب نگریسته و پوشیده شود، هم برای پنهان کردن دارا بودن مردانگی و هم برای جلوگیری از مجازاتی که در صورتی که او را صاحب مردانگی بیابند، انتظار آن میرود.» (به نقل از شان هومر/ترجمه مهردادنیکبین)
تلاشهای برابریخواهانه دردفاع از حقوق زنان، معارضان عجیبی یافته است. برخی فعالان فمنیستی با تقویت نظام دوگانهساز (زن-مرد) که معمولاً در نهایتاش با اهریمن-فرشته متناظر میشود، جنبش زنان را تضعیف کردهاند؛ دیدگاههایی متکی به نوعی نظرگاه فلسفی-الهیاتیِ کلیتنگرانهی مردانه. نگاه مردانه در طول تاریخ، کلیتگرا و انتزاعگرا بوده است. مردانگی جزئیات را حذف کرده است و جهان اطراف را مدام به قطبهای مختلف بر اساس ایده مقولهبندی دکارتی تقسیم کرده و در این بین خیل عظیمی از زندگیهای واقعی را نادیده گرفته است. نگاه مردانه به حاشیهها بیتوجه است و علاقمند است که بقیهی جدا افتاده را استثنا بنامد. این باور آشکار و پنهان در سخنان و نوشتههای برخی فعالان حقوق زن هموطن در تداوم دوگانههای انتزاعی و جنسی، نظراتی که متاسفانه ناشی از بدفهمی و سوتفاهم نظریات فمنیستی است، چیزی نیست جز بازتولید مرد بودن در بالماسکهی زنانگی. کار بدینجا ختم نمیشود. زبان پرخاشگرایانه فالیکی، ذهنیت تعصبی و ایدئولوژیک، مداخله بیحساب و کتاب و غیر روشمند تجربیات شخصی در داوریهای نظری و اجتماعی، همکاری با نهادهای سرکوب غربی و ضدفمنیستیترین جریانات سیاسی، و به اینها اضافه کنید ارائه تصویری معوّج از واقعیت واقعاً موجود وضعیت زنان در خاورمیانه و ایران برای گرفتن دلسوزی و فاند و غیره، اینها تماماً مکانیزمهای مردانه مستقر در درون برخی از آنهاست. حال برخی با پنهان شدن پشت تن زنانهشان امکان نقد و نفی رادیکال کنشهایشان را سخت میکنند. همچون زندانی سیاسیای که تا در معرض نقد قرار میگیرد، خود را پشت دوران زندانش مخفی میکند.
زن-شدن یا رؤیای فمنیسم مقابله با تمام اشکال موجود مردسالاری است؛ چیزی نیست جز پیش کشیدن مدام تخیل در برابر ساختارهای عینی و ذهنی بالفعل و مستقر در جنسیتها و هویتهای گوناگون.