~ ندانستن و ناآگاهی محدودهی کِیف را گسترش میدهد. به عنوان مث | تجربه زیسته l امین بزرگیان
~ ندانستن و ناآگاهی محدودهی کِیف را گسترش میدهد. به عنوان مثال به میزانی که از دانش موسیقی برخوردار نباشیم، موزیکها و اجراهای بیشتری میتوانند باعث لذتمان شوند. نادانی نسبت به هنر و علوم انسانی باعث گسترش لذت میشود. این نسبت، شبیه رابطه با شعبده است. کیفی که تماشاگران شعبدهبازی میبرند متکی به نادانی آنهاست. اگر آنها به حقّههای شعبدهباز آگاه شوند، کیفی نمیبرند. هرچند دانایی، گستردگی لذت را محدود میکند، و آثار و نوشتهها و گفتههای کمتری رضایتبخش میشوند اما آنهایی که باقی میمانند، تجربهای عمیق میسازند. آنکه موسیقی میشناسد از آثار بسیار کمتری لذت میبرد، اما لذتش از همان آثار معدود به نوعی تجربهی اندیشیده شده و عمیق تبدیل میشود. به تعبیری میتوان گفت که دانایی محدودکنندهی لذت و در عین حال عمیق کردن آن است. آنچیزهایی که میتوانند پناهگاه آدمی در برابر رنجهای وجودی و جمعی باشند، در ارتباطی ویژه با تجربههای عمیق آدمیاند. تجربههای سطحی توان چندانی برای مقابله با بار هستی را ندارند. این حقیقت آشنا به ما میگوید که کسب دانایی (بر خلاف نظام نمادینِ حولوحوش آن)، تلاش برای ساختن پناهگاههایی در مواجههی با رنجهای زیستن به میانجی تجربههای عمیق وجودی و نشئگی حاصل از آنهاست، و نه آنچیزی که معمولاً درباره آن تبلیغ میشود.