در ۱۸۲۹ اولین کتابش گزارش یک پیادهروی منتشر شد. پس از آن بهط | آرشیو کنفرانس های یادمان بزرگ مردان و زنان هنرمند و اسطورها...
در ۱۸۲۹ اولین کتابش گزارش یک پیادهروی منتشر شد. پس از آن بهطور منظم کتابهایی منتشر کرد. در ابتدا کتابهایی که برای بزرگسالان نوشته بود به نظر خودش مهمتر از فانتزی هایش بودند، اما به مرور زمان دریافت که همین داستانهای عامیانه وجوه پایداری از زندگی بشری و شخصیت داستانی را آشکارا و به شکلی مسحور کننده به تصویر میکشند. این امر دو پیآمد داشت.
نخست اینکه دیگر داستانهایش را بهعنوان سرگرمیهایی که مختص کودکان نگاشته شده در نظر نمیگرفت
دوم اینکه بهجای بازگویی قصههای سنتی، نگاشتن داستانهای خود را آغاز کرد.
او زمانی گفته که ایدههای داستان هایش مانند بذری کاشته شده در ذهنش هستند که تنها به بوسهٔ تلألویی از خورشید یا قطرهٔ دارویی نیاز دارند تا بشکفند.
او بهطرز ظریفی مردمی را که دوست میداشت یا از آنها متنفر یود در قالب شخصیتهای داستانهایش ارائه میداد: زنی که از پذیرش عشقش امتناع کرده بود در پری دریایی کوچولو (به انگلیسی: Little Mermaid) به شاهزادهای احمق بدل میشود، زشتی و خباثتش، یا خیال پردازیهای پدرش برای میراثخواری از یک خانوادهٔ قدرتمند و متمول، در جوجهاردک زشت (به انگلیسی: Ugly Duckling) بازتاب مییابد.
در بهار سال ۱۸۷۲ آندرسن بر اثر افتادن از تخت به شدت صدمه دید. او در ۴ اوت ۱۸۷۵ با درد فراوان در خانهای به نام رولیگد در نزدیکی کپنهاگ که متعلق به دوست صمیمی اش موریتز ملچوار و همسرش بود درگذشت.
پیش از مرگش با یک آهنگ ساز دربارهٔ موزیک مراسم تدفینش صحبت کرده بود. آندرسن چنین گفته بود: «بیشتر کسانی که در مراسم تدفین مرا بدرقه خواهند کرد کودکان هستند. ضربات موسیقی را برای قدمهای کوچکشان هماهنگ کن». جسد آندرسن در کپنهاگ به خاک سپرده شد. پیش از مرگش به شهرت جهانی رسیده بود. از طرف دولت دانمارک به عنوان «گنجینه ملّی» حقوقی به او تعلق میگرفت. پیش از مرگش اقدام به ساختن تندیسی از او شده بود و بعد از اتمام آن را در شهرداری کپنهاگ قرار دادند.
یکی از منتقدان به نام گئورگ براندس از آندرسن سؤال کرد آیا او روزی داستان زندگی خودش را خواهد نوشت؟ آندرسن جواب داد من قبلاً آن را نوشتهام؛ نام آن جوجه اردک زشت است.
زادروز آندرسن روز جهانی کتاب کودک نامگذاری شده است.
#پارت_دوم
#بیوگرافی
#هانس_کریستین_اندرسون