آدرس کانال:
دسته بندی ها:
دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین:
34
توضیحات از کانال
پارهای از مسائل. (حاوی توهین به شعور مخاطب)
t.me/BiChatBot?start=sc-409234-hv9kTuf
Ratings & Reviews
Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.
5 stars
1
4 stars
0
3 stars
0
2 stars
1
1 stars
0
آخرین پیام ها
2023-01-05 12:41:45
21 views09:41
2023-01-03 12:52:04
آیا این دموکراسی است؟ آیا ما انسانیم؟ ما باید چه کنیم؟ شما به ما بگویید.
40 views09:52
2023-01-02 19:34:04
"فقط آنان نجات مییابند كه تا به آخر طاقت بياورند." -متی ۲۴:۱۳
40 views16:34
2022-12-29 17:03:40
غمی که از حدود غم بزرگتر شود به خشم بدل میشود./ «بلواها و ناآرامیها حاصل خودانگیختگی و خیزشهای خودجوشاند.» یک بلوا در این سوی مغز و یک ناآرامی در سوی دیگر. شلیک مداوم نورونهای سرکوبگر که از گابا تغذیه میکنند. آشوبهای محلهمحور مغزی که به کاهش کیفیت…
63 views14:03
2022-12-28 22:38:16
غمی که از حدود غم بزرگتر شود به خشم بدل میشود./ «بلواها و ناآرامیها حاصل خودانگیختگی و خیزشهای خودجوشاند.» یک بلوا در این سوی مغز و یک ناآرامی در سوی دیگر. شلیک مداوم نورونهای سرکوبگر که از گابا تغذیه میکنند. آشوبهای محلهمحور مغزی که به کاهش کیفیت کنترل دولت مرکزی، در اینجا -فرضا- ناحیه قدامی قشر پیشپیشانی، بر بروندادهای عینی منجر میشود. «فروپاشی نزدیک است. ببندید مسیر سیر اندیشه را.»/ انتظار کشیدن برای یک انقلاب فکری پیش از نوشتن داستانی که طرحش آنقدر در سرم چرخیده که حالا مبتذل شده است. خلق پارتیزانیِ کلاژی از واژگان و جملات بیربط با ضبط کنترلنشدهی تحرکات دو شکنج در جنوب غربیِ ناحیه ارتباطیِ پیشامغزی -که به افتخار پیر پل بروکا ناحیه بروکا نامگذاری شده است. بهیادآوری ناممکن بودن این عمل، مگر در صورت بروز آسیب فیزیکی در شکنج زاویهای، در پشت ناحیه ورنیکه -که آن هم به افتخار کارل ورنیکه نامگذاری شده است./ بهتدریج مردن در تردید.
تعلیق هشیاری به قصد شبیهسازی مرگ. در افتادن با ادراک زمان. زیستن در تعلیق و خالی شدن از احساس تعلق. در انتزاع انتظار کشیدنِ مداوم و هر روزه به قصد ترک کسالتباریهای روزمره./ اندازهگیری دقیق پستی و بلندیهای یک زخم دلمهبسته با نوک زبان، دقیقترین نقطه بدن در درک لمسی بافت چیزها، به قصد لذت. ور رفتن با جوشی چرکین میان سرانگشتان، دومین نقطه حساس بدن به تشخیص بافت، به قصد تخلیه تعفن. بوی تعفن. با اکراه مزه مزه کردنِ تعفنِ زخمی چرکبازکرده. «تمامی این واژهها هم برآمده است از نفَسِ عفنِ من.»/ احساس ناتوانی در برابر درد و سوزش ناشی از لمس پوستِ ساعدِ دست با آتش سیگار و بهناچار خاموش کردن سیگار در زیرسیگاری، که عملی حوصلهسربر است. «حالا، در شب، از سر بیحوصلگی، سه بار پشت هم دستهایم را در حمام خواهم شست.»/ یک جمله که در میانهی ادا شدن رسیده باشد به علامت تعجب علامت تعجب علامت تعجب علامت تعجب./ بریدههایی از کتابهایی که نخواندهام. مثلا «چه بلایی بر سر گل بیخار من آوردهای؟ چه بلایی بر سر گل بیخار من آوردهای؟ چه بلایی بر سر گل بیخار من آوردهای؟» آوردن جملات تحریفشده در میان دو گیومه به قصد فریب دادن مخاطب./ «به یاد آرید نور را و باور دارید نور را ... بگیرید جلوی این جنگ را، که پاهایم سست است. هیچ چیز برای گفتن نیست و اینجا ضرباهنگ جنون در جریان است.»
75 views19:38
2022-12-28 18:46:50
«سرْ بیمار است، غشای قلبْ دریده»
53 views15:46
2022-12-24 23:28:08
- تمنایش بینایی یافته بود.
76 views20:28
2022-12-15 21:35:59
ویدیویی از مجیدرضا رهنورد منتشر کردهاند که با چشمبند و پیش از اعدام شدن رو به خبرنگار (کارمند صداوسیما) میگوید که وصیت کرده بر سر مزارش «[قرآن نخونند،] نماز نخونند، شادی کنند، آهنگ شاد پخش کنند.»
این اما فقط بخشی از یک وصیتنامه نیست، که بیشتر یک مانیفست انقلابیست. در واقع او در مجال اندکی که دارد با چند جمله کوتاه چرایی عصیانی را شرح میدهد که کمی بعد به بالای چوبه دارش خواهد فرستاد.
شیوه رد و بدل شدن جملات مصاحبه هم جالب است. خبرنگار عجله دارد آن بخش از وصیتنامه را که به گمان خودش اثبات گناهکاری اعدامیست هر چه سریعتر به مخاطب مصاحبه عرضه کند و برای همین در میان صحبتهایش میدود تا به دیدهی تحقیر بگوید: که گفتی برات قرآن نخونند. که گفتی برات نماز هم نخونند! احتمالا حتی شک دارد که مجیدرضا آن بخش را بازگو خواهد کرد یا خیر، اما مجیدرضا رهنورد یک بار دیگر تکرار میکند که وصیت کرده «نماز نخونند» و به جایش، «شادی کنند، آهنگ شاد پخش کنند!».
آنچه در این چند ثانیه میبینیم نمایش تحسینبرانگیزی از قدرت شورمندی آزادیخواهانه است. که حق زندگیاش را باطل ساختهاند، چشمانش را بستهاند، با ماسک سیاه محاصرهاش کردهاند، که میخواهند تا دم مرگ تحقیرش کنند، اما او که بر بلندای آزادیخواهی ایستاده از گزند بداندیشیشان در امان است و تنها با نفی بدنش ممکن است بتوانند شکستش دهند.
اینان حتی هنوز هم متوجه نشدهاند که مجیدرضا رهنورد کمی پیش از آنکه زندگیاش را برای همیشه از او سلب کنند صاف روبهرویشان ایستاد و برای آخرین بار در مدح زندگی و به خواست آزادی شعار سر داد.
131 viewsedited 18:35