#عرفان_تطبیقی #شماره۱۶۲ عرفان تطبیقی: چیستی، مبانی و روشها گ | دوستان حكمت و معرفت
#عرفان_تطبیقی #شماره۱۶۲ عرفان تطبیقی: چیستی، مبانی و روشها گفتوگو با همایون همتی محمد حسن یعقوبیان تنظیم و ویرایش: زینب توکلی
استاد گرامی جناب آقای دکتر همایون همتی به لحاظ علمی، علاوه بر تحصیلات حوزوی، دانش آموخته دکتری ادیان و عرفان و فوق دکتری از دانشگاه بیلفد آلمان هستند و به لحاظ عملی، ضمن درک دنیای عرفان سنّتی، آشنایی مستقیم با فرهنگ غرب، الهیات معاصر و عرفانهای دیگر فرهنگها دارند که خروجی این کوله بارها، در فعّالیتهای آموزشی و پژوهشی ایشان، متبلور است. در این گفتگو آمده است که عرفان، شناخت خداوند و شئون و تجلیّات او از طریق علم حضوری و معرفت شهودی است که البتّه دارای دو ساحت نظری و چشیدن و تجربه است. همچنین، عرفان، مختصّ به یک قوم و فرهنگ خاصّ نیست و لذا می تواند با روشهای متنوّع، بین مفاهیم، سنتّهای عرفانی، عارفان و روشهای سیر و سلوکشان، به منظور تعمیق فهم عرفان و مفاهمه با دیگر سنّتهای عرفانی یا شناخت و تصحیح کاستیهای خود، مورد مقایسه و سنجش قرار گیرد. عرفان تطبیقی به ویژه در "مقام گردآوری" باید از دوگانه های ارزشی مانند کاذب و حقیقی فاصله بگیرد و با رویکردی توصیفی و پدیدارشناسانه، کار خود را آغاز کند و سپس در "مقام داوری"، ارزیابی خود را دنبال کند. ذات گرایی و زمینه گرایی معتدل، سطوح و درجه بندی تجارب عرفانی از جمله مبانی ای است که امکان تطبیق عرفانی میان سنّتهای عرفانی فرهنگهای مختلف را میسّر می کند، در عین اینکه تجربه ناب عرفانی در سطوح عالی و واصلان را از نظر دور نمی دارد. و از آنجا که در عرفان، همه انسانها مظهر حقّ اند و دشمنی و تعصّبورزی خام را بدان راهی نیست، می تواند مایه همدلی و نزدیکی فرهنگها باشد. تعریف مشخّص عرفان تطبیقی چیست؟ و به نظر شما هدف و ضرورت به کارگیری عرفان تطبیقی در شرایط فرهنگی امروز جهان و ایران چیست؟ با نام و یاد خداوند و استمداد همّت، از پاکان دو عالم و عارفان بزرگ، سخن را آغاز می کنم. عرفان تطبیقی، چنانکه مشخّص است، شامل مولّفه عرفان و تطبیقی است که به معنی مقایسه کردن و به اصطلاح سنجش و ارزیابی (Comparison) است و شاخه نسبتاً جدیدی در مطالعات عرفانی در روزگار ماست. هرچند خود تطبیق و مقایسه بین آراء عرفا و افکار آنها، دیرینگی وکهنسالی دارد و چیز تازهای نیست. اصل تطبیق در همة علوم انسانی جاری و ساری است. اما بهعنوان یک حوزۀ مطالعاتی و به شکل یک رشته یا گرایش نسبتاً مستقلّ، پدیدۀ نوینی است و در گذشته سابقه نداشته است. یعنی ما مسلمانها همانطور که در گذشتههای دور الفقه المقارن یا الکلام المقارن نداشتهایم، کتابهایی به این اسم نبوده و فقه مقایسهای و کلام مقایسهای در روزگار ما و در دوره معاصر، پدیدار آمده است، عرفان مقارن یا "مقارنة العرفان" یا Mysticism Comparitive هم نداشته ایم. بنابراین، لازم است ابتدائاً تصوّر و تلقّی دقیقی از این حوزه را کسب کنیم تا ببینیم هدف و ضرورت به کارگیری آن چیست؟ عرفان، تعاریف متنوّع و متعدّدی دارد. نیکلسون کتابی در این حوزه با نام «سیر پیدایش تصوّف» دارد- سالها پیش، دکتر باقر معین در انتشارات توس سابق آن را ترجمه کرده است - که بیش از صد تعریف را از صوفیان اوایل یا نخستین یا اقدمین که تا قرن سوم هجری بوده اند، جمعآوری کرده است و بعدها کسانی از قبیل ابوسعید ابوالخیر و خواجه عبدالله انصاری و غزالی، تعاریفی برای عرفان به دست دادند. ولی پیش از آن، سهل تستری و بایزید بسطامی و بزرگان دیگری حتی حلّاج، اشاراتی در اینباره که عرفان چیست و چه نیست داشتهاند و تعریف صوفیان اوایل، بیشتر از آنکه به گوهر و ماهیّت خود عرفان بپردازد، به لوازم، آثار و مقدّمات و نتایج و پیامدهای عرفان پرداخته است. مثل اینکه ابوسعید گفته است: صوفیای این است که آنچه در سر داری بنهی و آنچه پیش آید نجهی؛ یعنی از ادّعا بیرون بیا و آنچه در راه آید نجهی و تحمّل و مدارا داشته باشی، مقاومت روحی داشته باشی، خودت را زود نبازی. یا در باب ایثار، صحبت، ذکر و ترک هوای نفس، سخنانی گفتهاند که درواقع یا از شرایط و ارکان و مقدمات عرفان یا جزء ثمرات و پیامدهای عرفان است. تا قرن هفتم که شیخِ اکبر، محییالدین ابن عربی ظهور میکند و عرفان را فلسفی مآب میکند و صبغۀ فلسفی میبخشد و بعد از آن، شارحان حوزۀ عرفان محیالدینی، کسانی مثل صدرالدین قونوی، جامی…