#عرفان_تطبیقی #شماره۱۶۲ «معنویت تطبیقی و گفتگوی فراتاریخی» | دوستان حكمت و معرفت
#عرفان_تطبیقی #شماره۱۶۲ «معنویت تطبیقی و گفتگوی فراتاریخی» گفتوگو با انشاءالله رحمتی
اشاره: این گفتوگو با انشاءالله رحمتی انجام شده است که سالهاست با ترجمه و تالیف در زمینههای مختلف و به ویژه سنتگرایان و آثار هانری کربن مشغول فعالیت هستند. در این گفتوگو از گفتوگوی فراتاریخی در مطالعات مقایسهای عرفان و معنویت سخن رفته است.این مدل مبتنی بر رئالیسم روحانی و متمایز از رویکردهای تاریخی صرف و پدیدارشناسانه است. فهم عرفان و معنویت به عنوان دین تقویتشده مبتنی بر رویکرد فراتاریخی است که سه مصداق مشخص معاصر آن در کار سنتگرایان، هانری کربن و رودولف اوتو قابل مشاهده است. علیرغم برخی تمایزات میان این سه مصداق، در توجه به گفتوگوی معنوی فراتاریخی با یکدیگر مشترکند که زمان را به تاریخ تقلیل نمیبرند و با نظر به زمان لطیف و الطف که به مکان تبدیل میشود، از انسان مقدم بر تاریخ و تالار معنوی گفتو گو سخن میگویند که امکان تطبیق میان سنتهای عرفانی و عارفان را فراهم میکند.
-در باب عرفان یا معنویت مقایسهای، کسانی چون هانریکربن و ایزوتسو از گفتوگوی فراتاریخی سخن گفتهاند، در این باب توضیح بفرمائید. در ابتدا ذکر دو مقدمه ضروری است. اوّل اینکه منظور از معنویّت چیست؟معنویّت امروزه توسعه معنایی بسیاری پیدا کردهاست.گاهی مشترک لفظی شده و اشتراک معنوی خود را ازدستداده است. بنابراین، ازاینجهت روی این اصطلاح تاکید خواهم کرد که گفتوگوی فراتاریخی درمورد تصور خاصّی از معنویت صدق میکند نه هر معنویتی. تصور میکنم معنویت، ترجمه Spirituiality است.درزبانفارسیایناصطلاحبهاینشکلوبهاینمعنانبوده استوبعدهاکهواژههاینزدیکبهاینواژه درزبانفارسیترجمهشدند،اصطلاح معنویت در مقابل آنها به کار رفت و جا افتاد. اما امروز ممکن است ما حتی از معنویت بدون دین، از معنویت بدون خدا سخن بگوییم و کسانی معتقد باشند که میشود دین را به معنویت تقلیل داد و یا معنویت حتی بهجای دین قرار بگیرد. برای کسانی که چنین تصوری دارند، گفتوگوی فراتاریخی معنا ندارد. این گفتوگوی فراتاریخی برای آن تصوریازمعنویتقابلفهماستکهمعنویترابهمعنایحقیقیِکلمهدرنظرمیگیرد. اگرتوجهداشتهباشیماصطلاحSpirituality مرتبط و مأخوذ ازSpirit بهمعنای روح است؛ روح یک واقعیتی است که در عالم، محقَّق است.روح ،روحانیت، یا موجودات روحانی در عالم وجود دارد. طبق این تلقّی،هم انسان دارای روح است و هم عالَم دارای روح است. این روح همان چیزی است که مصادیق آن دراصطلاحدین،فرشتگان ونفوسهستند.نفوسفلکییامثلاًنفوسبشری. بنابراین،Spirit به این معنا واژهای است که در مفاهیم رئالیستی، یک نوع رئالیست روحانی میباشد نه رئالیسم به معنایی که امروز به کار میبریم. یک نوع Spiritual Realismمعنا میدهد و من معنویت را به این معنا در نظر میگیرم که ممکن است برای دیدگاههای مدرن امروز، خیلی قابلفهم نباشد؛ چراکهمااگرفلسفههایمدرنرادرنظربگیریم،معمولااینگونهاستکهیانگاهتکساحتیبهانسانوجهاندارند،بهاینمعناکهاز انسانوجهانتصورماتریالیستیدارند؛یعنیفقطساحتمادهرابهرسمیتمیشناسندیاازطرفدیگر،نگاه ایدهآلیستی دارند که که نوعی ایده را در نظر میگیرند که البتّه این ایدههم، با روحارتباطی پیدا نمیکند؛ ولی بههرحال فلسفههای ایدهآلیستی هم، نگاه تک ساحتی به عالم دارند. در بهترین حالت، نگاه های دوآلیستی را داریم که نمونه اش در کسی مثل دکارت دیده میشود.در این سه تلقّی یعنی ماتریالیسم، ایدئالیسم و دوآلیسم، هیچکدام به معنایی که در ادیان از Spirit اتخاذ میشود، نمیتوان سخن گفت.بنابراین، این نکته قابل تأکید است که وقتیکه Spirit و Spirituality به این معنا پذیرفتهنشده باشند، گفتوگوی فراتاریخی هم وجهی ندارد؛ چون همهچیز منحصر در تاریخ است… #کانال_دوستان_حکمت_و_معرفت https://t.me/joinchat/AAAAAD_s2rR-1QsTt-yZsg