2022-07-06 12:16:19
دلم ز خیره سریهای روزگار شکست
نگارخانه ی عیش مرا حصار شکست
شکست قدر مرا، شور وشوق بوس و کنار
غرور موج همانا که در کنار شکست
چه شد بهار جوانی که سرخوشی ها داشت
مرا خمار تمتع، در آن بهار شکست
زخشت میکده ، باشد که بشکند سرشیخ
که طعنه اش ، دل رندان میگسار شکست
دهان شکوه ی من سخت بسته بود، ولیک
ز دستبردغم، این قفل استوار شکست
هوای یار و دیارم، ز سر نشد ، هرچند
دلم ز فرقت یار وغم دیار ، شکست
زیاد من نرود لحظه های صحبت دوست
اگرچه عهد مرا، خود، به یادگار شکست
ز تندرستی من، رنج حادثات ،نکاست
که سخت ، پشت مرا بار انتظار شکست
رواج کار فضیلت ، طمع مدار (ادیب)
کنون که رونق بازار اعتبار ، شکست
ادیب برومند
۱۳۸۰
301 views09:16