2022-07-25 09:30:46
#بهلول
روزے سوداڪَرے اهل بغداد، از بهلول سوال نمود، ڪه یا شیخ من چه بخرم تا منافع زیادے عایدم شود؟
بهلول پاسخ داد آهن و پنبه.
آن مرد برفت و آهن و پنبه خرید و انبار نمود، و پس از چند ماه فروخت و سود فراوان برد.
القضا پس از چندے مرد سوداڪَر مجددا بهلول را دید و ڪَفت: بهلول دیوانه، چه بخرم تا منافع زیاد ببرم؟
پاسخ داد: پیاز و هندوانه.
سوداڪَر این بار برفت و تمام سرمایه خود را پیاز و هندوانه خرید و انبار نمود.
پس از مدت ڪمے تمام پیاز و هندوانه هاے او ڪَندید و ضرر فراوان نمود.
فورا سراغ بهلول رفت و ڪَفت ڪه بار اول ڪه با تو مشورت نمودم ڪَفتے آهن و پنبه بخر و منفعت بسیارے نصیبم شد؛ اما دومین پیشنهادت چه پیشنهادےبود؟
تمام سرمایه من از بین رفت.
بهلول در پاسخ آن مرد ڪَفت اولین بار ڪه مرا صدا زدے، ڪَفتے شیخ بهلول و چون مرا شخص عاقلے خطاب نمودے من هم از روے عقل تو را پاسخ ڪَفتم.
اما دومین بار مرا دیوانه خطاب نمودے، من هم از روے دیوانڪَےجواب تو را دادم.
مرد از ڪَفته دوم خود خجل شد و مطلب را درڪ نمود .
با دیڪَران با مهربانے و عشق رفتار ڪنیم تا آنها هر آنچه میخواهید را از صمیم قلب به شما ببخشند.
3.9K viewsقرآن وعترت, 06:30