[مادر تامی]: من دوست دارم به این فکر کنم که توی کالیفرنیا اوضا | یادداشتهای یک روانپزشک
[مادر تامی]: من دوست دارم به این فکر کنم که توی کالیفرنیا اوضاع چه قدر میتونه خوب باشه. میگن اونجا هوا هیچ وقت سرد نمیشه و درختا همه جا میوه میدن و مردم تو خونههای قشنگ زندگی میکنن. خونههای سفید کوچولو میون باغ پرتقال. دارم به این فکر میکنم که اگه همهمون کار پیدا کنیم شاید بتونیم یکی از اون خونههای سفید کوچیک بخریم و بچهها میتونن برن پای درختا پرتقال بچینن. حتم دارم نمیتونن بدون داد و فریاد این کارو بکنن. تام به مادرش در حین کار نگاه کرد و چشمانش خندید. (خوشههای خشم، ستاین بک، اسکندری) پ.ن: من کشف کردم خوشههای خشم شبیه اشعار سعدیه! ساده، روون، بی ادعا و به شدت تاثیرگذار و بااحساس. @hafezbajoghli