وقتی سخن از آزادی مهمل است! بدیهیات: آزادی اقتصادی لازم است، | Karkhoone | کارخونه
وقتی سخن از آزادی مهمل است!
بدیهیات: آزادی اقتصادی لازم است، مداخلهی دولتها مضر است، سوبسیدها همیشه در دراز مدت مشکلساز میشوند و ارز ۴۲۰۰تومانی از همان ابتدایش سیاستی غلط بود!
اینها همه کاملاً درست، ولی....
ولی داستان اخیر حدف ارز ۴۲۰۰ تومانی برای آرد و دیگر کالاها هیچ کاری به آزادی اقتصادی یا اقتصاد لیبرالیستی یا آزادسازیِ قیمتها یا آزادسازیِ اقتصاد ندارد. این تصمیم حتی به خاطر تغییر جهت در تصمیمگیریهای اقتصادی نیست! این فقط حاصل کارد به استخوان رسیدن بود و حاصل آنکه ادامه این روند (که از ابتدا غلط بود) برای دولت غیرممکن شده بود! همان طور که خصوصیسازیهای دههی هفتاد عمدتاً یا به این دلیل بود که دولت دیگر از پس اداره شرکتهای ریز و درشت مصادرهشده (غصبشده) برنمیآمد و خیلی از آنها یا ضررده بودند یا در آستانه ضرردهی، و یا آنکه میخواستند رانتهای کوچک و بزرگ ایجاد کنند.
در کشوری که تجارت خارجی بسیار محدود و همراه با انواع رانتها است، در کشوری که هر روز یک سامانهی آنلاین به سامانههای اجباریش اضافه میشود (و در آن اقتصاددانِ به اصطلاح مدافع اقتصاد آزاد از اینکه حتی هندوانهفروش هم تحت کنترل است احساس شادی و هیجان میکند)، در کشوری که، به واسطه عدم تعادل در هورمونهای یک وزیر، طرح احمقانهای چون "درج قیمت تولیدکننده" حُقنه میشود، در کشوری که حتی برای قیمت پفک نمکی تعیین تکلیف میشود، در کشوری که ارزش پولش به خاطر شلختگی حکومت و بانکهایش هر روز در معرض زوال است، در کشوری که هر روز بر حجم مقررات و نظارتها افزوده میشود و هر کارمندی حق دارد صبح که بلند شد یک بخشنامهی جدید امالهی اهل اقتصاد کند، در کشوری که سرتاپای اقتصادش دچار فساد سیستماتیک است، در کشوری که هر فعال اقتصادی باید چپ و راست از وزارت صمت و وزارت کار و وزارت بهداشت و بیمه تامین اجتماعی و تعزیرات و هزار یک اراذل و اوباش دولتی در ترس و هراس باشد و به ماموران آنها باج بدهد، در کشوری که در وانفسای تحریم و در عین فقر و فلاکت عده زیادی از مردمش، به محض این که پولی دست دولت میآید آن را خرج کارمندان بیکار و بیعارش و دکوراسیون ادارات عریض و طویلش و اتینای نهادهای فلان و بهمانش میکند.....
در چنین کشور نئوکمونیستی صحبت ازضرورتِ فلان آزادسازیِ خاص از سوی هر کسی حکایت از بیعقلی یا شارلانی اوست!