Get Mystery Box with random crypto!

چای و لبخند استادی نقل می کرد : در اطاق معلمان و استادان نشست | imˈpirēə l Kaka



چای و لبخند

استادی نقل می کرد :
در اطاق معلمان و استادان نشسته بودم .
یک چای ریختم که بخورم اما زنگ اتمام زنگ تنفس مدرسه به صدا در آمد ، به ناچار بدون درنگ کردن وقت ، وارد کلاس درسم شدم
چای ام هنوز گرم و داغ بود و بخاطر درنگی نکردن نتونستم آن را بخورم ، در همین حال خادم مدرسه ( که مردی فیلیپینی بود ) را دیدم ، لبخندی به او زدم و چای را تقدیم او کردم

روز بعد خادم مدرسه پیشم آمد و گفت :
در تعجبم که این اولین بار است که استادی لبخندی به ما بزند و چای اش را تقدیم ما کند .
به او گفتم مگر کارم اشکالی داشت ؟

چون احساس کردم بدلیل اینکه در اصل این چای ام برای ایشان نبود و از روی اجبار ( چون وقت نداشتم خودم آن را بخورم ) تقدیم او کرده ام .
به او گفتم قصدم دلخوش کردن شما بود و قصد دیگری نداشته ام

خادم مدرسه هم گفت : دو سال است که در این مدرسه کار میکنم اما هیچ استادی با من حرفی نزده است !

بعدا گفت : من هم با سوادم و مدرک لیسانس هم دارم ، اگر وضعیت کشورم خوب می بود و مجبور نمی بودم ، هیچ وقت آماده نبودم کار فعلی ام را انجام دهم .

حرفش را باور نکردم و خواستم امتحانش کنم ، او را به منزلم دعوت کردم ، دخترم که کلاس یازدهم بود از کتابهای او چند سوال از ایشان کردم که همه سوالات را بخوبی جواب داد ، بعد از چندی سوال و پاسخ برایم معلوم شد که زبان انگلیسی را هم بخوبی می داند .

بعد از آن دیگر خیلی وقت ها با هم می بودیم تا اینکه به دو دوست صمیمی تبدیل شدیم و بیشتر جمعه ها او را به منزلم دعوت میکردم !
بعد از مدتی مسلمان شد و بعد از خودش سبب مسلمان شدن بیش از ۲۰ نفر از هموطنانش شد !

علت این کار ( مسلمان شدن خادم مدرسه و ... ) هم تنها یک چای بود و لبخندی !

رسول الله ( ص ) هم فرموده : "لَا تَحْقِرَنَّ مِنَ الْمَعْرُوفِ شَيْئًا، وَ لَوْ أَنْ تَلْقَى أَخَاكَ بِوَجْهٍ طَلْقٍ"

هیچ نیکی را دست کم نگیرید ( حقیر نشمارید ) هر چند اگر ملاقات کردن برادر ایمانی ات باشد با چهره ای لبخند آمیز ، زیرا خیلی از وقت ها یک لبخند و یک گشاده رویی باعث دوستی و ... میشود.