(ادامه ) دوم: آقا دروغ چرا؟ ما اصلاً نمیدانستیم که تولد این | مرتضی مردیها
(ادامه )
دوم: آقا دروغ چرا؟ ما اصلاً نمیدانستیم که تولد اینقدر خوب است. یعنی میدانستیم اما به چشم خودمان ندیده بودیم. حالا که دیدیم میگوییم چقدر خوب است که به دنیا آمدیم وگرنه اینهمه تبریک تولد بیصاحب میماند. اگر ما تولد نکرده بودیم الان چه کسی بود بیاید جواب این تبریکات را بدهد و از خجالتش دربیاید. ما اینقدر ذوقمان گرفت که چند بار نزدیک بود خودمان هم به خودمان تولدمان را تبریک بگوییم و بگذاریم روی تایم لاین خودمان. اگر نبود صلاحدید آشنا روشنا که میگفتند خوبیت ندارد حکماً این کار را کرده بودیم. گفتند مثل این میماند که دختری توی عروسی خودش کف بزند. ولی چند بار به خودمان و اطرافیان گفتیم این مائیم!؟ ما را میگویند!؟ حالا هم رفتهایم تو کف اینکه هرآینه بشود دوباره تولد کنیم تا این همه سالها (شما خودتان این تبریکها را ضربدر پنجاه و اندی بکنید ببینید ما چقدر خسارت دیدهایم) که مردم تبریکات ما را چپو کردهاند ازشان پس بستانیم. حالا اگر هم نشد لااقل این تهمانده عمر را به جزای آن بیشترش که رفته (و عجب کلاهی سر ما رفته) بگوییم چرا سالی یکبار؟ برای همه یا لااقل برای ما که مردم اینقدر ذوق دارند تبریکات بگویند تولدمان را بیاییم سالی دوبار بگیریم. وگرنه مردم اینهمه تبریکاتشان را چکار کنند؟ روی دستشان میماند خداییش! اصلاً بیخود نیست یک عده تبلیغ میکنند که بیشتر تولد کنید لابد آنها هم فهمیده اند تبریکات تولد چقدر اوقات آدم را خوش میکند والّا که همه میدانند تولد خودش صرفه ندارد. ما اصلا (دروغ چرا) نزدیک بود شماره حسابی اعلام کنیم که مردم این همه احساساتشان را چنج کنند و به آن حساب بریزند و ما هم در عوض قول بدهیم پول آن را خرج حکیم و دوا کنیم تا عمرمان بیشتر شود و باز هم امکان تبریک عرض کردن آنها را بیشتر کنیم. ولی دست بر قضا یکی پیدا شد و گفت اصلاً اینهمه هیجانات برای تولد مال این است که قرار است ما به همین زودیها (یا کمی دیرتر) بادکنک عمرمان بترکد و و دیگر جشن تولد یخدی. وگرنه کسی که نمیرد همیشه، تولدش کفر آدم را هم درمیآورد؛ و تسلیت دارد که تبریک ندارد. این را هم بگویم و اطاله با لاطائل را خاتمه دهم. آقا اسکنت میکنیم. تبریکات سالهای بعد را همین الان به نیمبها میخریم... ئه ئه ئه!!! آ ق ا ن م ی ذ ا ر ن ح ر ف ب ز ن م . . .