Get Mystery Box with random crypto!

خانه ها قبل از آدم ها زمان رفتن را درک می کنند. این را بارها د | مدرسه رمان

خانه ها قبل از آدم ها زمان رفتن را درک می کنند. این را بارها دیده ام. ابتدا چیز کم ارزشی تکان می خورد. مثلا عروسکی می افتد، استکانی میشکند یا چه میدانم؛ بند پرده ای گشوده می شود و پرده تاب می خورد روی دیوار خانه و دانه های ریز غبار را توی هوا به هم می ریزد. به ناگاه در انبوه شلوغی، همه جا ساکت می شود. حتی هیچ شیری چکه نمی کند یا لااقل صدای چکه اش شنیده نمی شود. بعد صدای پای افراد داخل خانه از بين می رود. بعد صدای زمزمه های زیرلب. نه که نابود شوند. دور می شوند. به استقبال چیز دیگری می روند و تو را با تکان کم ارزشی که درگیرت کرده تنها می گذارند. صداها که قطع شد بی آن که کسی بفهمد خانه خودش را خلوت می کند. رفت و آمد آشناها کم می شود. همسایه ها در نمی زنند. حتی چند وقتی قبض آب و برق هم نمی آید. همه فراموش می کنند که کسی این جا بوده . کسی که هنوز باید باشد. کسی که هست . آن قدر که احساس میکنی تنهای تنها توی یک غار کوچک زندانی شده ای. در همین افکار دست و پا می زنی که ناگهان خودت را در خانه ای می بینی بدون وسایل، بدون پرده ، بدون حتی یک استکان کوچک چای. با کارتن های کوچک و بزرگی که گوشه و کنار خانه، انبوه اشیا را در خودشان گرفته اند. سردت می شود. عرق روی پیشانی و پشتت می نشیند و نفست کم می شود...

#بریده_کتاب
#تحریر_دیوانگی
#مهدی_زارع

https://www.instagram.com/p/CJOj3z5hhwm/?utm_source=ig_web_button_share_sheet