#گفتارهای_عرفانی حضرت آقای #مجذوبعلیشاه قدّسسرّهالعزیز | خبرگزاری مهر تابنده
#گفتارهای_عرفانی حضرت آقای #مجذوبعلیشاه قدّسسرّهالعزیز
جلد هفتم - قسمت ۱۱۸ (صفحه ۳)
خداوند میگوید تو بندۀ من هستی، بنابراین تو باید خدمت من بکنی، نه من به حرف تو گوش بدهم. ما خدا را در زندگی خود بهعنوان، (ببخشید اینهایی که بازی کردند) «ژوکر» میشناسیم که هر جا چیزی داشته باشیم، هر جا خودمان تنبل باشیم، میگوییم: خدایا! این کار را بکن به جبران تنبلیمان. هر جا هوس کردیم میگوییم: خدایا! چنین چیزی برای ما بفرست. در واقع مسخره است و حال آنکه در دعا ما باید فکر کنیم که از چه کسی میخواهیم؟ دعا از کسی میخواهیم که تمام قوانین جهان بهدست اوست. ارادۀ او اصل است نه ارادۀ او استثناء است. ارادۀ او اصل است. ما از او میخواهیم. آنوقت همینطوری الکی باید از او بخواهیم؟ فرض کنید پیش یکی از امراء، حاکمان (امروزِ روزگار هم همه اینطوری هستند همۀ حاکمان طاقچه بالا میگذارند، اخم و...) ما از حاکمان چیزی میخواهیم، آیا وارد میشویم و فحشش میدهیم و میگوییم این را بده؟ چطوری میخواهیم؟ لااقل اینقدر بفهمیم که در مقام مقایسه، وقتی ما با حاکم ظاهری یک رعایتهایی میکنیم، با حاکم باطنی بیشتر باید رعایت بکنیم. هر وقت میخواهید فرض کنید به ادارهای بروید، کاری دارید یکسره از آشپزخانه میروید پیش او، حرف میزنید؟ نه! لباسی میپوشید اگر لکّهای در لباس بود، پاک میکنید، بعد میروید. پیش خدا هم باید همینطور بروید. خدا گفته اگر یکمرتبه من تو را دعوت کردم که اسمش را حج گذاشتم، اگر تو را دعوت کردم باید چنین لباسی بپوشی. اگر میخواهی نشان بدهی که بندۀ من هستی و به بندگی خود رفتار میکنی، من خودم گفتم چطوری این کار را بکن، با صف نماز و.... بنابراین اگر ما این توجّهات، این رعایتها را بکنیم، آنوقت میتوانیم امیدوار باشیم که از خدا یک چیزی بخواهیم به ما بدهد. گواینکه جواب مثبت، مساعدت کردن از طرف خداوند به بنده، هیچ شرایطی ندارد شرایطش دست خودمان است هر وقت بخواهد میکند. منتها بعضی شرایط را خودش به ما گفته: اینطوری باشید! اینطوری باشید که من حرف شما را گوش بدهم. اوّل باید حرف را گوش بدهم، بعد انجام بدهم. مثلاً این وقتها بلند شوید به نماز، این وقتها وضویی، غسلی بگیرید بنشینید تا من سمعکم را بگذارم حرف شما را گوش بدهم. بعد که تازه حرف شما را گوش دادم، آنچه به مصلحت شما باشد میکنم، من شما را آفریدهام، مصلحت شما را همیشه میدانم، آنچه مصلحت شما باشد، این کار را میکنم. خودمان خیلی تجربه کردیم، خیلی از خداوند چیزهایی میخواستیم، بعد از مدّتی که هی نق زدیم، خداوند توفیق داد به دست آوردیم. بعد از مدّتی فهمیدیم عجب اشتباهی کردیم؟ و حال آنکه خداوند خودش کار خودش را میکند، مصلحت ما را در نظر میگیرد. آنوقتی که چیزی میخواهیم و خداوند نمیدهد مصلحتِ ما را نمیبیند. به این طریق نمیشود گفت: نیاز به دعا نداریم یعنی همیشه نیاز داریم برای اینکه همۀ نیازها، حتّی نیاز معمولی، گرسنه هستیم، غذا میخواهیم همین نیاز را هم از خداوند باید بخواهیم. برای اینکه اگر فرض کنید دست به هر چه بزنید سنگ بشود، نان میخواهید بخورید، یک تکّه سنگ بشود، زندگی از بین میرود. همین که از خداوند نان میخواهیم که بخوریم، این هم دعاست ولی غیر از این بهاصطلاح نیازهای دم دستمان که خود خداوند آفریده، ما نیازی به خدا نداریم برای اینکه ما نه مائده میخواهیم (مائده میخواهیم ولی خجالت میکشیم بگوییم) از خدا مائده نمیخواهیم، از خدا مقام نمیخواهیم ولی همان که میخواهیم از خدا میخواهیم.