Get Mystery Box with random crypto!

از راه میرسد شب و با حال بی قرار نِی شور ماندنم به سر و نِی ره | کانال اشعار محمدحقیقی

از راه میرسد شب و با حال بی قرار
نِی شور ماندنم به سر و نِی رهِ فرار

در انتظار صبحدمم ، تا خیال تو
یک لحظه راحتم کند از درد انتظار

آشوب می کشد دلِ من را هوای تو
می آورد نبود تو دل را به پای دار

بند آمده نفس دگرم نیست شور و حال
گشتم بدون روی تو اینسان به حال زار

باز آ ببینم آن رخ تو ، کُشتیم به قهر
کم کن تو ناز و عشوه ی عاشق کشت ، نگار

آتش زدی به خسته دلی که بدون تو
یکدم نماند و بکند جان فدای یار

جان صباست زنده به افسون چشم تو
این زخم میکُشد دل ما را به کارزار





#محمدحقیقی
#غزل




@mohhaghi