Get Mystery Box with random crypto!

توپ در زمین حاکمیت است دکتر محمدرضا افخمی- فعال سیاسی در چ | فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)

توپ در زمین حاکمیت است

دکتر محمدرضا افخمی- فعال سیاسی

در چند روز گذشته از طریق کلیپ های منتشر شده و البته به لطف تعطیلی مطب گاه به صورت مستقيم و دورادور شاهد اعتراضات و نحوه برخورد حکومت با آنها بوده ام. آنچه به شدت جلب نظر می کند اولا تشدید خشونت‌ها نسبت به اعتراضات قبلی از سوی حکومت و ثانیا پاسخ خشن تر و جسورانه تر معترضان است. نیروهای انتظامی و لباس شخصی نسبت به اعتراضات قبلی تحمل کمتری نشان می دهند و سرکوب را سریعتر و شدیدتر آغاز می کنند . از سوی دیگر بر خلاف سال‌های ۸۸ ، ۹۶ و ۹۸ مردم تظاهر کننده با جسارت و شهامت بیشتری در برابر نیروهای سرکوب کننده می ایستند و البته اگر فرصتی برایشان مهیا شود حسابی از خجالت نیروهای تنها مانده در می آیند . بخصوص در وقایع سال ۸۸ به یاد داریم در مواردی که نیروهای انتظامی به محاصره مردم در می آمدند ، تعدادی از تظاهر کننده ها سپر آنها و مانع از کتک خوردنشان توسط سایرین می شدند اما در این روزها اصلا چنین صحنه هایی ندیدیم و نیروهای جدامانده شدیدا کتک خوردند.
تشدید خشونت از سوی حکومتی که مدتهاست کرکره دکان تعقل و گفتگو را پایین کشیده و معترضان را اراذل و اوباش و عامل بیگانگان و در بهترین حالت فریب خورده می نامد و در این مورد نیز برخورد جهادی و بی ترمز - بخوانید خشونت و سرکوب - را تنها راه چاره می داند چندان غیر منتظره نیست اما آنچه می خواهم بدان بپردازم جسارت و خشونت بیشتر معترضانی است که اکثرا دهه هفتادی و هشتادی هستند.

نوجوانان و جوانان دهه هفتاد و هشتاد به لطف ابزارهای اطلاع رسانی از جهان مدرن و آزاد خبر دارند و می‌خواهند و حق خود می دانند که آزاد باشند، رفاه داشته باشند ، چشم انداز روشنی از آینده پیش رویشان باشد ، به آنچه مستحق آنند بدون تبعیض و بی عدالتی برسند ، نان و آب و هوا و محیط زیست سالم داشته باشند ، بتوانند در کشور خود سرافرازانه بمانند و زندگی کنند و ... آنان بر خلاف دهه پنجاه و شصتی ها که دچار درماندگی آموخته شده اند و یا سر در لاک خود برده و به گوشه ای خزیده اند یا رفته اند و یا می خواهند بروند، ایمان دارند که می توانند تغییر ایجاد کنند. آنان هم نومیدند و هم امیدوار؛ نومید از حکومت، نومید از شبه اپوزیسیون اصلاح طلب، نومید از اپوزیسیون متفرق و عموما بی کفایت خارج از کشور و امیدوارند به اراده و نیروی جوانی و شوقشان برای بدست آوردن هر آنچه ندارند؛ و البته چون میپندارند، چیزی ندارند که از دست بدهند و با ادامه وضع موجود آینده‌ای برای خود نمی بینند و از سوی دیگر خشونت عریان حکومت را می بینند و بردباری پیشینیانشان را در برابر حکومت بی تأثیر ، پس جسورند و خشن و خطر اینجاست که رخ می نماید.

این نسل شجاع که پتانسیل آن را دارد که در مقابل خشونت عریان حکومت، روی به خشونت بیشتر بیاورد و برای به کارگیری این خشونت متوسل به ابزارهای خشن تر شود و جهت ایستادگی در برابر خشونت مسلح حکومت در آینده نه چندان دور حتی دست به سلاح ببرد، و از آنجا که فاقد رهبری و مکانیسم های کنترلی است پیش بینی عواقب خطرناک آن چندان سخت نیست.

حاکمیت ممکن است این سری از اعتراضات را هم با کشتن عده ای از معترضان، مجروح کردن عده ای بیشتر و بازداشت و زندانی کردن عده ای باز هم بیشتر و البته انتساب صفاتی چون اوباش و اراذل، عوامل بیگانه، فریب خورده و ... پایان بخشد اما این آتش زیر خاکستر با کوچکترین بهانه مجددا شعله ور خواهد شد و هر بار با نفرت و خشونت بیشتری همراه خواهد بود.


حکومت با نادیده گرفتن خواست‌های اساسی ملت، عدم تامین نیازها و حقوق اساسی آنها ، فساد فراگیر و تبعیض و بی عدالتی و اصرار بر قوانینی که اکثریت عظیم ملت با آن مخالفند (از جمله حجاب اجباری) نقش درجه اول در شروع ، تداوم و تشدید خشونت دارد. از سوی دیگر وقتی حکومتی از حل مسائل کشور با بهره گیری از خردورزان دلسوز و پیران اندیشمند و سیاسیون عاقل با سلایق و آرای مختلف سر باز زند و راه بر تضارب آرا ببندد و منتقدان و دگراندیشان را تحمل نکند و بر یکدست سازی حاکمیت با تعطیلی عملی ارکان دموکراسی اصرار ورزد باید با جوانانی که بدنبال احقاق حقوق اساسی خود هستند، جوانانی لبریز از هیجان و احساس که به مقتضای سن و سال از بردباری کمتری برخوردارند رودررو شود که حاصل آن جز تشدید چرخه خشونت نخواهد بود.

حکومتی ‌که حتی امثال سید محمد خاتمی را تحمل نکرد حالا با جوانانی طرف است که از خاتمی صدها بار عبور کرده‌اند و اشتباه در برخورد با این نسل می‌تواند تبعاتی در حد موجودیت حکومت داشته باشد.