آدرس کانال:
دسته بندی ها:
حیوانات
زبان: فارسی
مشترکین:
5.85K
توضیحات از کانال
ارتباط با ما:
@Sciensology_Admin
Ratings & Reviews
Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.
5 stars
1
4 stars
1
3 stars
0
2 stars
0
1 stars
0
آخرین پیام ها 2
2021-12-21 22:33:10
سخنرانی لایو در انجمن علمی اروتسی
#موضوع_سخنرانی: بررسی و نقد الهامبخشترین کتاب تاریخ علم؛ ژن خودخواه
#سخنران: دکتر جلال سلطانی - دکتری ژنتیک مولکولی از دانشگاه لیدن هلند، دانشیار دانشگاه بوعلی همدان و مترجم کتاب ژن خودخواه
#زمان: چهارشنبه ۱ دی ۱۴۰۰ ساعت ۲۰ به وقت ایران
#مکان: گروه علمی اِروتِسی
کانال تلگرامیِ انجمن اروتسی به نشانیِ Quaestio@
769 views19:33
2021-12-21 22:00:25
سازگاری مردان برای جنگ
جنگ چه در گذشته و چه در حال حاضر بین گروهها به طور عمده توسط مردان مدیریت و اجرا میشود (گلدشتاین، ۲۰۰۱؛ رانگهام و پیترسون، ۱۹۹۶). ریشه این تمایل مردان به جنگ را باید در فرآیندهای انتخاب جنسی جستجو کرد. سازشهای فرگشتی که جنگ را ترویج میکنند فقط در مردان وجود دارد، چرا که مردان از مشارکت راهبردی در جنگ در طول فرگشت انسان مزایای باروری قابل توجهی کسب کردند. مردان دارای چندین سازگاری برای جنگ هستند. برای مثال، مردان تمایل بیشتری به تشکیل ائتلافهای منسجم از اعضای گروه دارند (توبی و کازمیدز، ۱۹۸۸) و نسبت به اعضای برون گروه دارای تبعیض و خصومت بیشتری میباشند. همچنین مردان نسبت به زنان ترجیح بیشتری برای سلسلهمراتب گروهمحور نشان میدهند و تمایل بیشتری برای ایجاد، حفظ و توجیه روابط حاکم-زیردست در میان گروههای اجتماعی دارند (لی و همکاران، ۲۰۱۱). علاوه بر این ممکن است مردان مکانیسمهایی روانشناختی داشته باشند که خطرات و مزایای مرتبط با مشارکت در جنگ را محاسبه کند و در زمانی که احتمال پیروزی زیاد است منجر به تحریک خشونت شود (توبی و کازمیدز، ۱۹۸۸).
@NeoSciensology
1.2K views19:00
2021-12-21 22:00:01
غذاهای کمارزش و مغز؛ چگونه رژیمهای غذایی مدرن منجر به کاهش سلامت مغز میشوند؟
در سالهای اخیر اظهارات عاطفی، غیر منطقی و انفجاری در گفتمان عمومی افزایش یافته است. این تشدید در لفاظیهای خشمناک گاهی اوقات به رسانههای اجتماعی نسبت داده میشود، اما آیا عوامل دیگری وجود دارند که بر سبک و سیاق ارتباطات افراد اثر میگذارند و آن را تغییر میدهند؟ برخی پژوهشگران علوم تغذیه و سلامت روان اذعان دارند که بسیاری از افراد جامعه گرسنگی مغز را تجربه میکنند و به عملکرد شناختی و تنظیم احساسات خود آسیب میرسانند. بدیهی است که ما دچار کمبود درشتمغذیها نیستیم؛ آمریکاییها تمایل دارند به اندازهٔ کافی پروتئینها، چربیها (گرچه معمولاً بهترین چربیها نیستند) و کربوهیدراتها (معمولاً کربوهیدراتهای پیچیده خوب نیستند) را دریافت کنند. اما ما در مورد ریزمغذیها (مواد معدنی و ویتامینها) فریب خوردهایم، به ویژه در مورد «محصولات فوقفرآوری شده». محصولات فوقفرآوری شده شامل مواردی مانند نوشابه، تنقلات و اسنکهای بستهبندیشده، غلات صبحانه شیرینشده و ناگت مرغ است. این خوراکیها معمولاً حاوی مقادیر کمی از چند ریزمغذی هستند مگر اینکه غنی شده باشند، اما حتی در این صورت مقادیر آنها اندکی بالاتر است.
بسیاری از ما میدانیم که نوع رژیم غذایی یک مسأله مهم برای سلامت جسمانی است، چرا که کیفیت رژیم غذایی با شرایط سلامتی مانند چاقی، دیابت و بیماریهای قلبیعروقی مرتبط میباشد؛ با اینحال عموم مردم کمتر از تأثیر تغذیه بر سلامت مغز آگاه هستند. با توجه به اینکه انتخابهای غذایی انسانها شدیداً به سمت محصولات فوقفرآوری شده حرکت کرده است، باید بدانیم شواهد علمی قابل توجهی وجود دارند که ثابت میکنند مصرف ریزمغذیها بر سلامت روان به ویژه زودرنجی، عصبانیت انفجاری و خلق ناپایدار تأثیر میگذارند. شواهد علمی برای این نظریه گسترده است، اما در رسانهها به ندرت ذکر شده است و بنابراین تعداد کمی از مردم با آنها آشنا هستند. دهها پژوهش از کشورهایی مانند کانادا، اسپانیا، ژاپن و استرالیا نشان داده است افرادی که رژیم غذایی سالم و کامل دارند نسبت به افرادی که رژیم غذایی نامناسبی دارند (غذای این افراد عمدتاً شامل محصولات فوقفرآوری شده میشود) علائم افسردگی و اضطراب کمتری نشان میدهند.
یک تحقیق بر روی ۸۹ هزار نفر در ژاپن با ۱۰ تا ۱۵ سال پیگیری نشان داده است میزان خودکشی در افرادی که رژیم غذایی کامل مصرف میکردند نصف آنهایی بود که رژیمهای غذاییشان شامل خوراکیهای کمتر سالم بود. زودرنجی و خلق ناپایدار اغلب مشخصه افسردگی است. تحقیقات مستقل متعددی نشان دادهاند افراد مبتلا به افسردگی که رژیم غذایی نسبتاً ضعیفی دارند، با تغییر رژیم غذایی به سبک مدیترانهای که یک رژیم غذایی کامل است پیشرفتهای قابل توجهی در سلامت روان خود تجربه میکنند. در یکی از این تحقیقات حدود یکسوم از افرادی که علاوه بر درمان منظم نیز رژیم غذایی خود را به رژیمی کامل تغییر دادند، افسردگیشان پس از ۱۲ هفته بهبود یافت. نتیجه روشن است؛ جمعیتی که به خوبی تغذیه شده باشند بهتر میتوانند استرس را تحمل کنند. گرسنگی پنهان مغز یک عامل قابل اصلاح و تعدیل است که به طغیانهای عاطفی، پرخاشگری و حتی از دست دادن نزاکت در گفتمان عمومی کمک میکند.
@NeoSciensology
1.2K viewsedited 19:00
2021-12-20 22:30:19
علت زیبایی موسیقی
ایجاد صوت برای برقراری ارتباطات احساسی بین انسانها استفاده میشود که منشاء آن در سایر نخستیها مشهود است (رولز و همکاران، ۲۰۰۶). به عنوان مثال میتوان به صداهای هشدار دهنده، تشویق به عمل برای جنگ و لالایی آرامشبخش برای نوزاد اشاره کرد. پیشنهاد شده است که این کانالهای ارتباطات احساسی توسط موسیقی به کار گرفته میشوند و در واقع صداهای هماهنگ بالعکس صداهای ناهماهنگ به طور اساسی موجب فعالسازی قشر اوربیتوفرونتال میگردند (بلاد و همکاران، ۱۹۹۹؛ بلاد و زتوره، ۲۰۰۱) که درگیر درک احساسات است. رولز پیشنهاد میکند که موسیقی هماهنگ به طور کلی خوشایند است، زیرا با صداهای طبیعی از جمله صوتی که همراهِ یک منشاء واحد میباشد به طور طبیعی هماهنگ است. مثال خوب آن صدای آرام یک زن است. ناهماهنگی معمولاً وقتی رخ میدهد که چندین منشاء نامرتبط به هم وجود داشته باشد که ممکن است در اثر پیشامدهایی همچون زلزله یا تختهسنگهای لغزندهای که در حال فروریزی به یکدیگر ساییده میشوند و یا تارهای ویولن که هماهنگ با هم کوک نشدهاند و همچنین صدای انسان وقتی خشمگین است و فریاد میزند ایجاد شوند.
@NeoSciensology
1.8K views19:30
2021-12-20 22:30:02
تفاوتهای جنسی در رفتار کودکان
ملیسا هاینز استدلال میکند که بزرگترین تفاوت جنسی در رفتار را میتوان در بازی کودکان مشاهده کرد. کودکان وقت خود را بیشتر صرف بازی کردن میکنند و اعتقاد بر این است که بازی در رشد مغز نقش مهمی را ایفاء میکند. در این یادداشت به شرح اثرات هورمونها بر رفتار و ترجیحات کودکان میپردازیم.
@NeoSciensology
2.3K views19:30
2021-12-17 21:30:28
زیبایی ایدهها و حل مسائل در سیستم استدلالی
حل مسائل دشوار موجب ایجاد احساسی خوب در انسان میشود. منشاء این لذت چیست؟ پیشنهاد شده است حل مسائل باید برای انسان احساسی خوب به همراه داشته باشد تا تلاش ما با انگیزهای بیشتر ادامه پیدا کند؛ زیرا توانایی حل مسائل دشواری که نیازمند عملیات منظم یا نحوی هستند ممکن است ارزش بقاء داشته باشند (رولز، ۲۰۱۴). اما چه چیزی ایدهها و راهحلهای ساده را از نظر زیباییشناختی خوشایند میکند؟ پیشنهاد شده است مغز انسان به گونهای سازش یافته که راهحلهای ساده را از نظر زیباییشناختی خوشایند دریابد، زیرا احتمال درستی آنها بیشتر است (رولز، ۲۰۱۲). در واقع این همان رانش صرفهجویی و تیغ اوکام است؛ یعنی اصل یا مکاشفهای است که میگوید موجودیتها و فرضیهها نباید بیدلیل اضافه شوند؛ بین دو نظریه رقیب که از سایر جهات به یک اندازه مؤثر هستند، نظریهای که سادهتر است ترجیح داده میشود. این اصل بیان میکند که شرح هر پدیدهای باید تا حد ممکن دارای فرضهای کمتری باشد و آنهایی را که هیچ تفاوتی در پیشبینی قابل مشاهده نظریه ندارند حذف کند.
@NeoSciensology
1.4K views18:30
2021-12-17 21:30:13
ممتیک
ریچارد داوکینز در سال ۱۹۷۶ کتاب ژن خودخواه را منتشر کرد. او در ده فصل اول کتاب خود توضیحی در مورد افکار فرگشتی ارائه میکند و منحصراً بر ژنها به عنوان واحدهای همانندسازی تمرکز میکند. داوکینز تنها در آخرین فصل به بیان مفهوم ممها (meme) میپردازد و بر وجود آن به عنوان نوع دیگری همانندساز تأکید میکند و نشان میدهد که ژنها تنها مولفهٔ این رده نیستند. ممها به عنوان واحدهای فرضی فرهنگ تعریف میشوند که از طریق تقلید گسترش مییابند و از نسلی به نسل بعد منتقل میگردند. داوکینز با کاوش در ایده مم از مفهوم فرهنگ به عنوان یک ویژگی انسانی که انسان خردمند (هوموساپینس) را از گونههای دیگر متمایز میکند بحث را شروع مینماید و از آغاز ایده ممها میگذرد و سپس نحوهٔ خودهمانندسازی ممها را توضیح میدهد.
سوزان بلکمور (۲۰۰۱) اظهار میکند که وقتی ممها به وجود آمدند، همهچیز در فرگشت تغییر کرد. داوکینز (۲۰۰۶) نیز تصدیق میکند که حتی اگر ظهور ممها متأخر باشد، آنها تغییرات فرگشتی را به سرعت گسترش میدهند و از ژنها پیشی میگیرند. داوکینز (۱۹۷۶) همانندساز را به عنوان یک واحد اطلاعاتی تعریف میکند که میتواند با برخی تغییرات یا خطاها تکثیر شود. در واقع ممها پدیدههای فرهنگی و ساختارهای زندهای هستند که قادر به تکرار خود میباشند و از مغزی به مغز دیگر منتقل میگردند (جارزویسز، ۲۰۱۶).
به این ترتیب، یک مم توسط داوکینز به عنوان واحد انتقال فرهنگی در نظر گرفته میشود. برای مثال، ممها ممکن است به موسیقیها، مراحل رقص و افکار یا به مد لباس، آداب و رسوم و مراسم گوناگون اشاره داشته باشند. داوکینز با بحث در مورد چگونگی تشخیص واحد مم، وجود واحدهای بزرگ و کوچک و «واحدهای درون واحد» را پیشنهاد میکند. به عنوان مثال، داوکینز تأیید میکند که یک آواز یک مم است، اما کل سمفونی نهم بتهوون نیز یک مم است. با اینحال او اشاره میکند گزیدهای به یاد ماندنی از سمفونی که شهرت بیشتری نسبت به بقیه پیدا کرده است، شایسته نام مم میباشد. همانطور که داوکینز فرض میکند، تقلید روشی است که ممها میتوانند خود را تکثیر کنند. اساساً ماندگاری، زایایی و امانت در نسخهبرداری ویژگیهایی هستند که ارزش بقای بالای یک مم را مشخص میکنند. به گفته بلکمور (۱۹۹۹) این سه ویژگی بدین معناست که همانندساز در فرآیند تقلید به کپیهای طولانی، متعدد و دقیق نیاز دارد.
@NeoSciensology
1.4K views18:30
2021-12-16 21:30:55
ویروسهای سرطانزا
ویروسها میتوانند سبب ایجاد طیف وسیعی از بیماریهای انسان از هاری تا آبله و سرماخوردگی شوند. اغلب این عوامل عفونی از طریق توانایی تکثیر خود در سلولهای میزبان، کشتن این سلولها و انتشار ذرات ویروسی به جانداران آسیب میزنند. اثرات سیتوپاتیک ویروسها که قادر به کشتن سلول هستند، همراه با توانایی آنها برای انتشار سریع در سراسر بافت موجب میشود محدودهٔ وسیعی از بافت تخریب شود. برخی از ویروسها ممکن است در عوض کشتن سلولهای آلوده به شکل کاملاً متناقضی میزبان خود را مجبور به رشد کنند و باعث گردند سلولهای میزبان به روش غیرقابل کنترلی تکثیر شوند. چنین ویروسهایی که معمولاً اونکوویروس یا ویروسهای سرطانزا نامیده میشوند با انجام این کار میتوانند سبب ایجاد سرطان شوند. در اوایل دههٔ ۱۹۷۰ میلادی ویروسهای سرطانزا به شدت مورد مطالعه قرار گرفتند، زیرا گمان میرفت عامل بسیاری از سرطانهای رایج در انسان هستند. این تصور در نهایت بر اساس شواهدی که متعاقباً در آن دهه و دهههای بعد جمعآوری گردید، رد شد. امروزه مشخص شده است که ویروسها عامل ۱۰ درصد از سرطانها در انسان میباشند.
@NeoSciensology
777 views18:30
2021-12-16 21:30:55
اثرات بو بر انتخاب همسر
مجموعه سازگاری بافتی اصلی (MHC) گروهی از ژنهای دخیل در تشخیص ایمنی خودی یعنی سلولهای یک ارگانیسم و غیر خودی یعنی سلولهای برونزا متعلق به ارگانیسمهای مهاجم که معمولاً نشاندهنده بیماریهای عفونی میباشند در گونههای حیوانی هستند. یامازاکی و همکارانش (۱۹۷۶) برای اولین بار نشان دادند که موشها نه فقط ویژگیهای MHC را از طریق بوی بدن نشان میدهند، بلکه این اطلاعات میتواند برای شناسایی افراد مورد استفاده قرار گیرد. یافتههای مشابهی برای تعدادی از گونههای غیرانسانی دیگر گزارش شده است. از آنجا که ویژگیهای MHC قابلیت وراثت دارند، نشانههایی از شباهت ژنتیکی یا وابستگی با افراد دیگر را ارائه میکنند (پن و پاتس، ۱۹۹۸). چنین اطلاعاتی نه فقط به جلوگیری از همخونی کمک میکند بلکه از طریق جفتگیری به افزایش صلاحیت ایمنی فرزندان یاری میرساند. فرزندانی که حاصل از والدینی با MHC غیرمشابه هستند، دارای سیستم ایمنی متنوعتری خواهند بود که دفاع بهتری را در برابر انواع بیشتری از بیماریها ارائه میدهند (پن و پاتس، ۱۹۹۹).
ویژگیهای MHC انسان به عنوان آنتیژن گلبول سفید انسانی (HLA) شناخته میشوند که تنوع آللی بسیاری در ژنوم دارند (هایجمنز و همکاران، ۲۰۲۰). درجهٔ عدم تشابه HLA بین دو فرد میتواند تأثیر قابل توجهی بر موفقیت باروری آنها داشته باشد. زوجهایی که درجهٔ بالایی از تشابه HLA دارند احتمالِ بچهدار شدن آنها کمتر است و مستعد سقط جنین خود به خودی بیشتری هستند (اوبر و همکاران، ۱۹۹۸).
انسانها اطلاعات مربوط به ویژگیهای HLA خود را از طریق بوی بدن بیان میکنند (پن و پاتس، ۱۹۹۸). ویدکیند و همکارانش (۱۹۹۵) برای اولین بار نشان دادند که انسانها میتوانند ویژگیهای HLA فرد دیگری را از طریق بوی بدن تشخیص دهند. زنان به بوی مردانی که درجۀ بیشتری از عدم تشابه HLA دارند، امتیاز لذتبخش بودن بالاتری میدهند. به دنبال مطالعه اولیه ویدکیند و همکارانش تعداد دیگری از پژوهشگران ترجیحات بوی بدن افراد غیرمشابه با HLA را در میان جمعیتهای اروپا، آمریکای شمالی و آمریکای جنوبی مستند کردهاند و مشخص شده است که عدم شباهت HLA بر انتخاب همسر تأثیر میگذارد.
@NeoSciensology
971 views18:30
2021-12-13 21:30:22
اندازهٔ مغز انسان کاهش یافته است
اندازهٔ مغز انسان از شش میلیون سال پیش به سمت امروز تقریباً چهار برابر شد. مغز انسانها تغییرات قابل توجهی در ۲.۱ و ۱.۵ میلیون سال پیش تجربه کرده است که این دوره همزمان با فرگشت اولیه سردهٔ هومو و نوآوریهای تکنولوژیکی در سوابق باستانشناختی است. اما تصور میشود حجم مغز انسان از پایان آخرین عصر یخبندان به این سو با کاهش مواجه شده و این کاهش به شکل شگفتآوری در ۳۰۰۰ سال گذشته رخ داده است. از آنجا که انسانها در گروههای اجتماعی زندگی میکنند و چندین مغز در ظهور هوش جمعی نقش دارند؛ بنابراین کاهش اخیر در اندازهٔ مغز ممکن است ناشی از برونیسازی دانش و مزایای تصمیمگیری در سطح گروه باشد که تا حدی به دلیل ظهور سیستمهای اجتماعیِ مقسومِ شناخت و ذخیرهسازی و به اشتراکگذاری اطلاعات است.
Source: Frontiers
@NeoSciensology
2.4K views18:30