(این [قرآن] برای مردم بیانی است و برای پرهیزگاران رهنمود و موعظهای است).
همیشه گمان میکردم که دلیل آوردن بر صحت یک قول با قدرت پیروانش روشی است جدید و سادهانگارانه و مردم همیشه قدرت حق را در ذات آن میدانستهاند نه با پیروانش، تا آنکه این سخن خداوند متعال را خواندم:
(گفتند: آیا به تو ایمان بیاوریم حال آنکه فرومایگان از تو پیروی کردهاند؟).
در بسیاری از جلسات و مهمانیهای همین روشنفکران از دیدن برخی از آنان جا میخوری که چگونه حاکمیت شریعت را در کوچک و بزرگ نادیده میگیرند و وقتی با نامهای مستعار در شبکههای اجتماعی مینویسند باز میبینی که تا مغز استخوان سکولارند. اما وقتی در روزنامهها با نام واقعیشان مینویسند بسیار از «رعایت ضوابط شرعی» و بهره بردن از اندیشهی غربی «آنطور که در تعارض با شرع نباشد» و چنین عباراتی استفاده میکنند.
بسیاری اوقات در برابر این نفاق فکری به تامل ایستادم. تعجب میکردم که چگونه آنچه را باعث خشنودی خداوند نیست از جمله سکولاریسم و رد حاکمیت شرع، در نهان میگویند اما همینکه برای مردم و با نام واقعیشان سخن میگویند وانمود میکنند به شریعت احترام میگذارند و احکام آن را مراعات میکنند! گمان میکردم این هم یک حالت جدید است تا آنکه سخن خداوند متعال را خواندم که:
(از مردم پنهان میدارند و[لی] از الله پنهان نمیدارند و چون شبانگاه به چارهاندیشی میپردازند و سخنانی میگویند که وی [بدان] خشنود نیست او با آنان است).
وقتی این مثالهای ذکر شده را دیدم، و مثالهای بسیارِ دیگر که ذکرش به طول میانجامد، آنجا بود که دانستم معنای اینکه قرآن تبیانگر همه چیز است، چیست.
فقط آنجا بود که به بخشی از اسرار این سخن پروردگار پی بردم: