Get Mystery Box with random crypto!

پاکدینی ـ احمد کسروی

لوگوی کانال تلگرام pakdini — پاکدینی ـ احمد کسروی پ
لوگوی کانال تلگرام pakdini — پاکدینی ـ احمد کسروی
آدرس کانال: @pakdini
دسته بندی ها: تحصیلات
زبان: فارسی
مشترکین: 6.01K
توضیحات از کانال

kasravi-ahmad.blogspot.com
کتابخانه پاکدینی
@Kasravi_Ahmad
تاریخ مشروطه ایران
@Tarikhe_Mashruteye_Iran
اینستاگرام
instagram.com/pakdini.info
کتاب سودمند
@KetabSudmand
یوتیوب
youtube.com/@pakdini
پیام بما
@PakdiniHambastegibot
farhixt@gmail.com

Ratings & Reviews

4.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 213

2021-04-19 05:31:12 دفاع در دیوان کیفر

متن دفاع آقای کسروی در دیوان کیفر ـ تکه‌ی 20


اکنون بر سر دفاع می‌روم : درباره‌ی اتهام آقای مختار ببازداشتهای غیرقانونی که قسمت مهمی از اتهاماتست ما بیش از همه خود را در برابر یک مسئله‌ی علمی قضایی می‌یابیم و آن اینست که تخلف از یک قانونی هنگامی جرم است که تقید بآن قانون درمیان باشد وگرنه در اجرای مجازات دچار اشکال خواهیم بود.

این مسئله در قوانین مطرح نشده ولی اصولاً مسلم است و من اینک آن را با مثلی روشن می‌گردانم : فرض کنیم در قوانین ایران قماربازی جرم شمرده شده و برای کسی که قمارخانه دایر کند ، یا جوانان را بقماربازی وادارد مجازات سنگینی تعیین یافته. ولی در همان حال قمار در بیرون مجاز می‌باشد و کسی از آن منع نمی‌نماید. بلکه یک محله‌ای از تهران بنام «کوی نو» برای قمارخانه‌ها تخصیص یافته و پاسبانها برای تأمین نظم و آرامش در آنجا گمارده شده ، و هر کسی می‌تواند بی‌آنکه محجوب گردد سوار اتوبوس شده و بقمارخانه‌ها رود و چند ساعتی در آنجا بگذراند و فردا قصه‌ی خود را به یاران و دوستانش بازگوید. خلاصه آنکه عملاً قمار مجاز گردیده و آن قوانین مربوطه بقمار جز نمایشی در قانون شمرده نمی‌شود. لیکن با اینحال روزی یکی را از قماربازان یا قمارخانه‌داران بگیرند و پرونده برایش تنظیم کرده بپیشگاه دادگاه آورند ، ببینیم آیا قاضی می‌تواند چشم رویهم گزارد و او را محکوم بمجازاتی که در قانون پیش‌بینی شده است گرداند؟!.

چنانچه گفتم این یک مبحث قضاییست و برای نخستین بار در ایران مورد ابتلا گردیده و شما باید آن را حل کنید و من چنین می‌بینم که همین مسئله باین دادگاه و باین رسیدگی عنوان تاریخی خواهد داد. زیرا در آینده همیشه در گفتگو از مباحث قضایی این موضوع را یاد کرده و این دادگاه را نام خواهند برد.

حقیقت آنست که در چنین موردی یک قاضی نمی‌تواند بعنوان اجرای آن قانون بکسی مجازات دهد. زیرا یک قانون هنگامی مُجراست که تقیّد بآن درمیان باشد و عملاً ممانعت از تخلف نمایند. یک قانونی که بکنار گزارده شده و هیچ ممانعتی از اقدام بضد آن نمی‌شود قوّه‌ی قانونی خود را از دست داده. از سوی دیگر یکی از موجبات مجازات «تجری» است. وقتی که ما به یک کسی مجازات می‌دهیم یک نکته هم این را در نظر می‌گیریم که چرا از میان صدهزار تن تنها این یک نفر خیره‌رویی کرده و به یک کاری که ممنوع است و در نظرها زشت شمرده می‌شود اقدام نموده. در مورد فرض ما این موجب درمیان نیست و از گناهکار «تجری» رخ نداده است. اینست اجرای آن مجازاتی که در قانون تعیین گردیده با حق و عدالت سازگار نخواهد بود.

از این گذشته وقتی که یک جرمی شیوع یافته و صدها کسان بآن مرتکب می‌باشند و ما تنها یک یا دو تن را بدادگاه کشیده و مجازات می‌دهیم این تبعیض گذشته از آنکه سخریه‌آور است بآن محکومین تشدید مجازات نیز محسوبست. اینها نکات مهمی است که باید در اجرای عدالت منظور گردد.

در چنین موردی قاضی باید باحترام مقام قضاوت از رسیدگی خودداری کند و باعتراض برخاسته بگوید : اگر این قانون مُجراست چرا عملاً ممانعت نکرده‌اید؟!.. چرا وسایل ارتکاب آن را فراهم ساخته‌اید؟!. اکنون هم چرا همگی را دنبال نمی‌کنید؟!.. چرا تنها یکی دو تن را برگزیده به پیشگاه دادگاه آورده‌اید؟!.. چرا دستگاه قضاوت را بازیچه‌ی اغراض خود ساخته‌اید؟!.

.
939 views02:31
باز کردن / نظر دهید
2021-04-18 18:43:54 نمی‌گوییم باید بداند که چون دروغ از اعتماد میان مردم و سرمایه‌ی اجتماعی می‌کاهد نباید گفت. اینگونه معنیها دورتر از آنست که ملایان درپی فهم آن باشند. ساده‌تر از آن را باید پرسید : تو که وامی‌نمایی دینداری و مردم را به دین راه می‌نمایی مگر اسلام دروغ و دغل را نهی نکرده؟! ، مگر زشتش دانسته برایش‌ کیفر ننهاده؟!

پاسخ را ما خود می‌دانیم. کیشی که اینها دارند (شیعیگری) «گناه پاک کن» دارد. به این معنی که شما می‌توانی خود را مسلمان وانمایی و هر گونه گناه خواستی بکنی ، زیرا سپس «تبصره‌ای» در کیششان هست که به نجات گناهکار می‌آید. آن تبصره می‌گوید : اگر بر حسین گریستی یا به زیارت بارگاه امامان رفتی همه‌ی گناهانت پاک می‌شود. .. اینست راز کار.

«رفتار اینان دلیل بُرنده‌ایست که گروهی بیدینند و جز درپی خوشگذرانیهای خود نمی‌باشند ، و این پیشه را بهترین راه برای آن می‌شناسند. راستی هم آنست که پیش از زمان مشروطه درمیان ملایان نیکان و بدان هر دو می‌بودند. ولی چون مشروطه برخاست و ناسازگاری ملایی با آن دستگاه روشن گردید کسانی که بهره از پاکدلی و نیکخواهی می‌داشتند خود را بکنار کشیدند ، و نماندند در ملایی مگر تیره‌درونانی که از زندگی جز شکم‌پرستی و کامگزاری را نفهمیده‌اند و از نیکخواهی و دلسوزی بمردم بیکبار بی‌بهره‌اند».
972 views15:43
باز کردن / نظر دهید
2021-04-18 18:35:33
«می‌دانید بی‌شرم‌ترین کسان کیانند؟

آنها که خود دین ندارند و دین را دست‌افزار سودجویی و خودنمایی گردانیده‌اند».

این خیره‌رو را ببینید چگونه در راه پیشرفت دستگاه پست و شوم شیعیگری دروغ می‌گوید. مشت نمونه‌ی خروارست. دیگر ملایان نیز همچون اویند. ببینید چگونه به هر دروغی برمی‌خیزند تا دستگاه مفتخوری خود را نگه دارند.

این دغلکاران جز درپی رواج دکان خود ـ که نامش را اسلام گزارده‌اند ـ نیستند. این را خوب نگاه کنید چگونه هنگامی که سخن از تربت امام حسین می‌راند همچون بازیگران تئاتر بدروغ بغض می‌کند.

براستی اینها کم از بازیگران تئاتر ندارند.

چنانکه ملایان بجای «دکان ما» پیاپی سخن از «اسلام» می‌رانند ،‌ این هم بجای دکتر باقری ، تربت الحسین می‌گوید.
1.0K viewsedited  15:35
باز کردن / نظر دهید
2021-04-18 18:31:08 در پیرامون اسلام
گفتار یکم : زیانهای اسلام - تکه‌ی هشتم

از صد سال باز دینها ـ چه جهودیگری و چه مسیحیگری و چه اسلام و چه دیگر دینها در این حال می‌باشند و پیشروان آنها باین خرسندند که دستگاهی ـ اگرچه با صد خواری و زبونی باشد ـ درمیانه برپا ، و گروهی از ساده‌درونان و پیره‌زنان ، و یا از نیرنگبازان و تیره‌دلان که از دین سود می‌بردند رو بآنان می‌دارند.

اگر شما جستجو کنید در اروپا بیشتر کشیشان ، و در آسیا بیشتر ملایان ، چون همان کتابهای مادّیگری را خوانده و یا گفته‌های مادّیان را شنیده‌اند خود بیدین و یا سست‌باورند. کشیشان و ملایان و حاخامان و دیگران با آنکه می‌دانند که دانشهای نوین با باورهای دینی آنان ناسازگار می‌باشد ، و جوانان که درس بخوانند سست‌باور ، بلکه بیدین خواهند گردید ، با این حال چون قاچاق و زبونند پسران و دختران خود را بدبستانها و دانشکده‌ها برای خواندن آن دانشها می‌فرستند.

در اروپا نیتچه و باخنر و دیگر درفشداران بیدینی برخاسته‌اند و آنهمه کتابها در مادّیگری و بیدینی نوشته‌اند ، تاکنون پاسخی از سوی کشیشان ـ پاسخی که ارزش دانشی دارد و درخور پذیرفتن باشد ، داده نشده. در آسیا ، در مصر ، شِبلی و سلامه موسا و دیگران آنهمه کتابها بچاپ رسانیدند و تیشه‌ها بریشه‌ی خداشناسی و دینداری زدند ، علمای جامع اَزهَر و ملایان نجف جز این نتوانستند که خود را به ناشنیدن زنند و تنها دربند نگهداری دستگاه خود باشند.

همان جامع اَزهَر ، و همان نجف و کربلا که کانونهای دینی بشمارند ، اگر یک شاگرد دبیرستانی به یکی از آنجاها رود و با علما و ملایان بگفتگو پردازد هر ایرادی گیرد و هر پرسشی کند پاسخی نخواهد شنید. اینست معنی آنچه می‌گویم : دینها قاچاق گردیده.

کار خواری و بی‌ارجی دینها بجایی رسیده بود که یک دسته از نیکخواهان جهان ، از کارل مارکس و دیگران ، آنها را بزیان جهان شمارده یکی از بایاهای[=وظایف] خود را نبرد با آنها شناخته بودند. در اندیشه‌ی این نیکخواهان دینها یادگار دوره‌های نادانی آدمیان و خود دنباله‌ی بت‌پرستیها و پندارپرستیهاست. در اندیشه‌ی آنان برانگیختگان مردان فریبکاری می‌بوده‌اند که از نادانی مردمان سود جسته یک رشته پندارهایی را بآنان یاد داده‌اند. اینان یکی از دلیلها بسخن خود این را شمارده‌اند که در این زمان که روزگار دانش است دیگر کسی برنمی‌خیزد و نمی‌تواند برخاست ، دیگر کسی نامی از خدا و از دست داشتن او در کارهای جهان نمی‌تواند برد.

بارها گفتارها نوشته می‌شد در این زمینه که دین و دانش قرنها با هم در نبرد می‌بودند و سرانجام دانش فیروز درآمد و هماورد[=حریف] خود را بیکباره از میان برد.

در همین ایران گفتارها نوشته می‌شد درباره‌ی آنکه اروپا جایگاه دانش و خرد است ولی از آسیا همیشه «دین و خرافات و اوهام» برخیزد. نام دین چندان خوار شده بود که کسانی برای آنکه نافهم شمرده نشوند ، بیدینی از خود بآشکار می‌آوردند. جدایی و ناسازگاری درمیانه‌ی دین با دانشها تا اندازه‌ای می‌بود که کسی را گمان اینکه «دین با دانش همدوش است و هر دو یک نتیجه را دنبال می‌کنند» در دل نمی‌بود.

.
915 views15:31
باز کردن / نظر دهید
2021-04-18 15:31:02 دفتر «خراباتیان که بودند و چه می‌گفتند؟»
یک رشته زشتیهایی نیز با شعرسرایی توأم است (تکه‌ی 2)



2) ستایشگری و چاپلوسی : ستایشگری خود یکی از زشتیهاست. چنین کاری جز نشان پستی خوی نتواند بود. ولی باید دانست که پسندیدن یا خرسند بودن جز از ستایشگری می‌باشد. شما اگر کارهای یکی کسی را می‌پسندید و از او خرسند می‌باشید در دلتان او را دوست می‌دارید و در همه جا ازو هواداری می‌نمایید و از همراهی و کمک تا آنجا که می‌توانید بازنایستید. این کار ناستوده نیست.

لیکن ستایشگری جز این می‌باشد. ستایشگری آنست که شاعر بی‌آنکه از کارهای کسی آگاه باشد تا آنها را بپسندد و از درون دل راضی باشد ، زبان بستایشهایی ازو باز می‌کند ، و در این کار خود جدایی میان نیکان و بدان نمی‌گزارد.

مثلاً یک شاعری که یک پادشاهی را ستایش می‌کند ، هیچگاه دربند نخواهد بود که آن پادشاه نیکست یا بد است ، این در ستایشگری شرط نیست. چه‌بسا شاعری در ستایش یک پادشاهی قصیده بسراید ولی در پشت سر به او نفرین کند.

از آنسوی ستایشهای اینها نیز چیزهای شگفتی است. مثلاً شما اگر کسی را بخواهید ستایش کنید خواهید گفت : بالایش بلند است ، رویش زیباست ، مرد کاردانیست ، دستِ دهنده دارد. اینگونه ستایشها خواهید کرد. ولی کار شعرا چیز دیگر است. آنان وقتی که از یک پادشاهی بستایش می‌پردازند باید دارا و جمشید را دربان ، و خاقان و قیصر را حاجب او گردانند ، قضا را چاکر او ، قدر را نوکرش خوانند ، عزمش را کوه ، و سخایش را ابر شمارند ، امپراتوران جهان را بآستان‌بوسیش آورند ، ستارگان آسمان هر یکی را بخدمت دیگری در درگاه او گمارند ، و بدینسان صد گزافه را بهم درآمیخته یک ستایشی پدید آورند :

نُه کرسی فلک نهد اندیشه زیر پای
تا بوسه بر رکاب قزل‌ارسلان زند

این هم شیوه‌ی ستایشگری آنانست که سر تا پا ننگین و بیهوده است. در سال 1324[ق] که مظفرالدین‌شاه مرد و محمدعلی‌شاه بتخت نشست میرزاتقیخان ضیاءلشگر قصیده‌ای سروده در یک روزنامه‌ای بچاپ رسانید که یکی از شعرهای آن اینست :

چون گشته جمله عالم از عدل شاه آباد
قربان جان شه باد جان تمام عالم

پادشاهی که تازه بتخت نشسته و هنوز دانسته نبود بماند یا بیفتد ، نیک باشد یا بد درآید ، این با یک بی‌پروایی می‌گوید : «جمله عالم از عدل او آباد گشته». ببینید چند دروغ و گزافه را بهم در[می]آمیزد. از این بدتر آنکه جان تمام عالم را قربان جان آن شاه می‌کند.


.
991 views12:31
باز کردن / نظر دهید
2021-04-18 08:34:58 دفاع در دیوان کیفر (بخش سوم)

احمد کسروی

همه‌ی تکه‌ها یکجا در یک فایل پی‌دی‌اف
938 viewsedited  05:34
باز کردن / نظر دهید
2021-04-18 05:31:12 دفاع در دیوان کیفر

متن دفاع آقای کسروی در دیوان کیفر ـ تکه‌ی 19


چرا دولت این کار را کرده؟!. چه جهت دارد بچنین جنایتکاری زینهار بدهند؟! گفته شد چون سمتقو اظهار پشیمانی نموده و بدولت ملتجی گردیده صلاح چنین دانسته‌اند که او را نومید نگردانند. ولی شرط شده که :

1) همه‌ی اسلحه‌ی خود را از توپ و تفنگ و فشنگ تسلیم کند.

2) همه‌ی مالهای لکستان و دیگر جاها را که تاراج کرده بازگرداند.

3) خونبهای همه‌ی کشتگان را بدهد.

4) برادر خود احمدآقا را به تبریز فرستد که بعنوان گرو در قزاقخانه بماند.

با این شرطهاست که دولت باو زینهار داده. اینها را گفتند و در روزنامه‌ها نیز نوشته شد ولی چند روز دیگر که سپاهیان به تبریز بازگشتند دانسته شد همه‌ی آنها دروغ بوده و بی‌هیچ شرطی اسماعیل‌آقا را عفو کرده‌اند ، و اینبود از همان روزها دوباره سمتقو دست بتاراج و کشتار باز کرده دوباره غایله‌ی او بزرگ شد که هزارها جوانان قربانی شدند و صدها آبادی ویرانی یافتند و بود تا در زمان رضاشاه او را از بن برانداختند.

این نمونه‌ی دیگری از رفتار و سیاست وزرای ایرانست. آنها نیرومندی دولت مرکزی را نمی‌خواستند و خود کوشش بکار می‌بردند که همیشه گردنکشان را دلیرتر گردانند. چرا چنین کاری می‌کردند؟ پرسشیست که بپاسخ درازی نیازمند است و در اینجا مجال شرح آن نیست. مقصود اینست که از سالهای دراز در ایران چنین سیاستی جاری بوده و نخستین کسی که آن سیاست را نپذیرفت رضاشاه بود که از روزی که بروی کار آمد بکندن ریشه‌ی ملوک‌الطوایف کوشید و یکایک گردنکشان را از میان برداشت و ما می‌دانیم که این کار ساده و آسان نبود و آن مرد بفداکاریهای بسیاری برخاست. (1)

من از روزی که باین اسرار پی بردم دشمنی آن شاه را از دل خود بیرون گردانیدم و رنجشهای خود را بکنار گزاردم ، و با اینحال همه می‌دانند که تا او بر روی تخت بود بستایش ازو برنخاستم ولی اکنون در اینجا در برابر بدگوییهایی که از دیگران می‌بینم ناگزیرم که از گفتن حقایق خودداری ننمایم و از غوغا و هیاهو نترسم.

با اینحال پوشیده نمی‌دارم که آن شاه بدیهایی نیز داشت و یکی از آنها از میان بردن مشروطه بود. در زمان آن شاه مشروطه از میان رفت و قوانین از کار افتاد و چاپلوسی و پستی میان مردم رواج گرفت و این گناه کوچکی نبود. لیکن در اینجا هم باید گفت مبتکر این کار او نبود. این را دیگران از پیش آغاز کرده بودند و آن شاه تکمیل گردانید. کوشش به از میان بردن مشروطه از سال 1330[ق] با دست کابینه آغاز شد و همه‌ی وزیران در آن باره هم‌عقیده و همدست بودند و رضاشاه نیز آن را با سیاست خود موافق یافته از ایشان پیروی کرد و ما دیدیم که در همین زمینه صدها کسان دیگری با او شریک و همکار بودند.

آنچه بمن ناگوار می‌افتد آنست که کسانی دیروز در برابر آن شاه سر بپایین انداخته جز فرمانبرداری و فروتنی نمی‌نمودند و بلکه بچاپلوسی و ستایشگری نیز می‌پرداختند و امروز بدینسان شیر شده‌اند و بدگوییها می‌نمایند. شگفتتر آنکه هر کس چنین وامی‌نماید که در زمان شاه گذشته او هم از ناراضیان و اعتراض‌کنندگان بوده است در حالی که ما می‌شناسیم که دروغ می‌گویند و این پستی دیگری از ایشانست.

پابرگی :
1ـ نویسنده در کتابهای «دادگاه» و «افسران ما» بخشی از آگاهیهای خود را درباره‌ی دسته‌ی بدخواهان نوشته است.

.
1.0K views02:31
باز کردن / نظر دهید
2021-04-17 18:31:12 در پیرامون اسلام
گفتار یکم : زیانهای اسلام - تکه‌ی هفتم

4ـ مسلمانان در برابر هر نیکی و هر رستگاری می‌ایستند


مسلمانان در سایه‌ی‌ خوشگمانی و پشتگرمی‌ای که بگمراهیهای خود می‌دارند در برابر هر نیکی و هر رستگاری می‌ایستند و دشمنی و کارشکنی می‌کنند.

در این چهل و پنجاه سال دیده شد جنبش مشروطه یا سررشته‌داری توده که خود نتیجه‌ی پیشرفت جهان و نشان والاتری اندیشه‌هاست پدید آمد. چه در ایران و چه در عثمانی و چه در دیگر جاها مسلمانان دشمنی نمودند و کار را بخونریزی رسانیدند. دبستانها و دانشکده‌ها برپا گردید ، با آن هم بدخواهی و کارشکنی نمودند و صد پستی نشان دادند. اداره‌های ثبت اسناد بنیاد یافت ، به بدخواهی برخاستند. تاریخ خورشیدی گزارده شد ، گردن نگزاردند و بدشمنی پرداختند. از این گونه چندان است که به شمردن نیاید.
بدتر از همه رفتار ایشان با جنبش پاکدینی[1] است : امروز جهان گرفتار مادّیگری[2] گردیده که ریشه‌ی دین و خداپرستی و نیکی و پاکی و آسایش زندگانی و همه چیز را می‌کند. فلسفه‌ی مادّی که با ریشه‌های ژرفی پدید آمده جهان را جز همین دستگاه سَتَرسای[=محسوس] مادّی نمی‌شناسد ، بخدا و روان و زندگانی دیگر و خرد که از پایه‌های دین می‌باشند باوری نمی‌دارد ، آدمی را بپای جانوران برده نیکی‌پذیر نمی‌شمارد ، زندگانی را نبرد و جهان را نبردگاه دانسته به هر کسی دستور می‌دهد که جز دربند خوشی خود نباشد ، این گمراهی که نیرومندترین و بیم‌آورترین گمراهیست که جهان بخود دیده و از هر باره با دین و خواست آن ناسازگار است ، ما درفش افراشته با آن می‌جنگیم و از هر باره پاسخها بآن می‌دهیم ، و در چنین هنگامی می‌بینیم مسلمانان بجای آنکه خشنود باشند و با ما همراهی کنند از در دشمنی درمی‌آیند و به هر گونه کارشکنی می‌کوشند. چرا؟!. برای اینکه این گفته‌های ما بنام «اسلام» نیست. برای آنکه جز از باورهای بیخردانه‌ی ایشانست.

ببینید : کار یک دین بکجا کشیده است که پیروان آن با کوششهایی که در راه برانداختن بیدینی می‌رود نبرد می‌کنند و بخود سزا می‌شمارند که بدشمنی و کارشکنی پردازند.

شاید بسیاری از خوانندگان معنی این گفته‌ها و خواستی را که از آن درمیانست ندانند ، اینست آن را روشنتر می‌گردانم :

در اروپا چون از دویست و سیصد سال پیش جنبش دانشها پدید آمد ، یکی از نتیجه‌های آن شکست دینها گردید و این با چند شُوند می‌بود :

1) میانه‌ی دانشها با آنچه در کتابهای دینی درباره‌ی زمین و آسمان و ستاره‌ها و مانند اینها گفته شده ناسازگاری هویدا گردید.

2) از پیشرفت دانشها فلسفه‌ی مادّی پدید آمد و همگام آنها در همه جا رواج گرفت و این مادّیگری دشمن رویاروی دین و از هر باره آخشیج آن است. این فلسفه جهان را جز همین دستگاه سَتَرسای مادّی نمی‌شناسد و آدمی را با جانوران به یک رشته کشیده نیکی‌پذیر نمی‌داند و زندگانی را جز نبرد زندگان نمی‌شمارد.

3) در نتیجه‌ی رواج دانشها اندیشه‌ها پیش رفت و در سایه‌ی افزارهای نوین ، زندگانی آدمیان رنگ دیگر گرفت ، و اینبود دینها پس ماند و آیینی که برای زندگانی می‌داشتند پس گردید.

از رویهم‌رفته‌ی اینها آن هوده[=نتیجه] پدید آمد که دین شکست خورد و خوار گردید و انبوه مردمان از آن رو گردانیده به بیدینی گراییدند و آنان که بازماندند (جز از برخی پیره‌زنان و مردان نافهم) سست‌باور و دودل گردیدند. پیشوایان دینها خود را ناتوان یافته در جلو نایستادند. بلکه راه آن را باز گزارده خود را بکنار کشیدند. آشکاره باید گفت : دین «قاچاق» گردیده. دینداران باین بس کردند که در اینگوشه و آنگوشه نیمه‌نهانی روز گزارند ، و بصد ایراد که بکتابهای دینی ، بلکه به بنیاد دین ، گرفته می‌شود خود را به ناشنیدن زده بپاسخی نپردازند. بآن ناسازگاریها که با دانشها درمیانست ارجی نگزارند.


[1ـ بهر شناخت پاکدینی نگاه کنید بکتابهای «ورجاوند بنیاد» ، «راه رستگاری» ، «دین و جهان» ، «کار و پیشه و پول» و ... ـ و
2ـ درباره‌ی مادّیگری نگاه کنید بکتاب «در پیرامون روان» ـ و]


.
1.1K views15:31
باز کردن / نظر دهید
2021-04-17 16:24:05
هر پیشه‌ای برای انجام یکی از نیازمندیهای زندگانیست که اگر نباشد مردم معطل خواهند ماند. بجز از شاعری که هیچ یکی از نیازمندیهای زندگی را انجام نمی‌دهد.

احمد کسروی

کتابخانه‌ی پاکدینی
964 viewsedited  13:24
باز کردن / نظر دهید
2021-04-17 16:19:55
بیکاری خود یکی از گناهانست. از دیده‌ی حقیقت دزدی با بیکاری چندان تفاوتی ندارد. دزد و بیکار هر دو مفت می‌خورند ، هر دو از دسترنج دیگران بهره برده عوض نمی‌دهند. یکی کسی اگر پولدار است و از بی‌نیازی پی کار نمی‌رود گناهکار است ، چه رسد بآنکه بی‌پول و نیازمند باشد و برای نان خود چشم بدست دیگران دوزد که گناه ‌اندر گناهست.

احمد کسروی

کانال پاکدینی
867 viewsedited  13:19
باز کردن / نظر دهید