2021-04-17 18:31:12
در پیرامون اسلام گفتار یکم :
زیانهای اسلام - تکهی هفتم
4ـ مسلمانان در برابر هر نیکی و هر رستگاری میایستند
مسلمانان در سایهی خوشگمانی و پشتگرمیای که بگمراهیهای خود میدارند در برابر هر نیکی و هر رستگاری میایستند و دشمنی و کارشکنی میکنند.
در این چهل و پنجاه سال دیده شد جنبش مشروطه یا سررشتهداری توده که خود نتیجهی پیشرفت جهان و نشان والاتری اندیشههاست پدید آمد. چه در ایران و چه در عثمانی و چه در دیگر جاها مسلمانان دشمنی نمودند و کار را بخونریزی رسانیدند. دبستانها و دانشکدهها برپا گردید ، با آن هم بدخواهی و کارشکنی نمودند و صد پستی نشان دادند. ادارههای ثبت اسناد بنیاد یافت ، به بدخواهی برخاستند. تاریخ خورشیدی گزارده شد ، گردن نگزاردند و بدشمنی پرداختند. از این گونه چندان است که به شمردن نیاید.
بدتر از همه رفتار ایشان با جنبش پاکدینی[1] است : امروز جهان گرفتار مادّیگری[2] گردیده که ریشهی دین و خداپرستی و نیکی و پاکی و آسایش زندگانی و همه چیز را میکند. فلسفهی مادّی که با ریشههای ژرفی پدید آمده جهان را جز همین دستگاه سَتَرسای[=محسوس] مادّی نمیشناسد ، بخدا و روان و زندگانی دیگر و خرد که از پایههای دین میباشند باوری نمیدارد ، آدمی را بپای جانوران برده نیکیپذیر نمیشمارد ، زندگانی را نبرد و جهان را نبردگاه دانسته به هر کسی دستور میدهد که جز دربند خوشی خود نباشد ، این گمراهی که نیرومندترین و بیمآورترین گمراهیست که جهان بخود دیده و از هر باره با دین و خواست آن ناسازگار است ، ما درفش افراشته با آن میجنگیم و از هر باره پاسخها بآن میدهیم ، و در چنین هنگامی میبینیم مسلمانان بجای آنکه خشنود باشند و با ما همراهی کنند از در دشمنی درمیآیند و به هر گونه کارشکنی میکوشند. چرا؟!. برای اینکه این گفتههای ما بنام «اسلام» نیست. برای آنکه جز از باورهای بیخردانهی ایشانست.
ببینید : کار یک دین بکجا کشیده است که پیروان آن با کوششهایی که در راه برانداختن بیدینی میرود نبرد میکنند و بخود سزا میشمارند که بدشمنی و کارشکنی پردازند.
شاید بسیاری از خوانندگان معنی این گفتهها و خواستی را که از آن درمیانست ندانند ، اینست آن را روشنتر میگردانم :
در اروپا چون از دویست و سیصد سال پیش جنبش دانشها پدید آمد ، یکی از نتیجههای آن شکست دینها گردید و این با چند شُوند میبود :
1) میانهی دانشها با آنچه در کتابهای دینی دربارهی زمین و آسمان و ستارهها و مانند اینها گفته شده ناسازگاری هویدا گردید.
2) از پیشرفت دانشها فلسفهی مادّی پدید آمد و همگام آنها در همه جا رواج گرفت و این مادّیگری دشمن رویاروی دین و از هر باره آخشیج آن است. این فلسفه جهان را جز همین دستگاه سَتَرسای مادّی نمیشناسد و آدمی را با جانوران به یک رشته کشیده نیکیپذیر نمیداند و زندگانی را جز نبرد زندگان نمیشمارد.
3) در نتیجهی رواج دانشها اندیشهها پیش رفت و در سایهی افزارهای نوین ، زندگانی آدمیان رنگ دیگر گرفت ، و اینبود دینها پس ماند و آیینی که برای زندگانی میداشتند پس گردید.
از رویهمرفتهی اینها آن هوده[=نتیجه] پدید آمد که دین شکست خورد و خوار گردید و انبوه مردمان از آن رو گردانیده به بیدینی گراییدند و آنان که بازماندند (جز از برخی پیرهزنان و مردان نافهم) سستباور و دودل گردیدند. پیشوایان دینها خود را ناتوان یافته در جلو نایستادند. بلکه راه آن را باز گزارده خود را بکنار کشیدند. آشکاره باید گفت : دین «قاچاق» گردیده. دینداران باین بس کردند که در اینگوشه و آنگوشه نیمهنهانی روز گزارند ، و بصد ایراد که بکتابهای دینی ، بلکه به بنیاد دین ، گرفته میشود خود را به ناشنیدن زده بپاسخی نپردازند. بآن ناسازگاریها که با دانشها درمیانست ارجی نگزارند.
[1ـ بهر شناخت پاکدینی نگاه کنید بکتابهای «ورجاوند بنیاد» ، «راه رستگاری» ، «دین و جهان» ، «کار و پیشه و پول» و ... ـ و
2ـ دربارهی مادّیگری نگاه کنید بکتاب «در پیرامون روان» ـ و]
.
1.1K views15:31