2022-08-16 08:19:15
بخشهایی از گفتوگوی احمد غلامی از روزنامهی شرق با پرویز صداقت:
________________
ساختار کنونی اقتصاد ایران ملغمهی متناقضی است که پایی در سیاستهای نولیبرالی اقتصادی دارد و پای دیگر در ساختار قدرت سیاسی شکلگرفته در سالهای پس از انقلاب. رابطهی دولت و طبقهی حاکم با مردم تا حدود زیادی با سیاستهای نولیبرالی شکل گرفته و تحکیم شده است و همزمان رابطهی فراکسیونهای مختلف طبقهی حاکم با حاکمیت ربط چندانی به نولیبرالیسم و سیاستهای نولیبرالی ندارد.
من به این اصل باور دارم که در جهان ایدهآل «آزادی هر فرد شرط آزادی همگان است». در این صورت باید دید که ترجمان آزادی فرد در عرصهی اقتصاد چیست... این آزادی در شرایطی حاصل میشودکه جهان ناکالاها غیرکالایی شود. برای مثال، تمامی انسانها از حق آموزش و بهداشت و حداقلهای معیشتی و سرپناه، مستقل از جایگاه طبقاتی و جنسیت و قومیت و نژاد و مذهب برخوردار باشند و در نهایت نیز افراد ناگزیر از فروش نیروی کار خود در بازار نباشند. تنها در چنین جهانی آزادی فردی که شرط آزادی همگان است امکانپذیر میشود. پس به گمان من دستورکار باید کالاییزدایی حیات اجتماعی باشد.
جریان اصلاحطلب سهم مؤثری در شکلگیری نابهسامانیهای کنونی داشتهاند. آنان این نقش را هم در شکل دادن به ساختار دوگانهی روابط قدرت در اقتصاد سیاسی ایران در دههی نخست انقلاب داشتند (ساختاری که سرانجام خود آنها را هم از قدرت حذف کرد) و هم در مقام مجری و طراح بسیاری از ساختارهای نولیبرالی در سپهر روابط کار، آموزش، بهداشت و سلامت، حیات شهری و کالایی کردن فزایندهی تمامی عرصههای زیست فردی و اجتماعی.
نقش افراد و جریانهای اصلاحطلب در مقام بهاصطلاح اپوزیسیون هم شاید به همان اندازه مخرب بوده است. آنان فرهنگی سیاسی را ترویج کردند که عصارهی آن شکستطلبی و آرمانگریزی و عافیتجویی و فرصتطلبی بوده است. فرهنگی که آزادیخواهان و رهبران سیاسی ایران از مشروطه تا جنبش ملیشدن صنعت نفت و مبارزان دو دههی منتهی به انقلاب 1357 را بیوقفه تخریب و ترور شخصیت کرد. ترویج فرهنگ شکستطلبی و این که ما تنها مخیر به انتخاب از میان بد و بدتر هستیم حاصل آموزهها و سیاستهای اصلاحطلبان بوده است. بیجهت نیست که برخی از اصلاحطلبان که در سالهای بعد به خارج رفتند جذب دستراستیترین و فاشیستیترین گرایشهای درون اپوزیسیون مانند «فرشگرد» و امثال آن شدند. این امتداد همان سیاست انتخاب از میان بد و بدتر است.
اصلاحطلبان بهعنوان یک جریان سیاسی موظفاند کارنامهی 40 سال گذشتهی خودشان را بازگو کنند. صادقانه بگویند که چرا در رقابتهای انتخاباتی وعدههایی میدادند که قادر به عملی کردن آن نبودند. چرا خودشان اغلب درگیر فعالیت اقتصادی و مالی شدند و ذینفع سیاستهایی بودند که در مقام مدیران دولتی اجرا میکردند. چرا تا همین امروز هم دربارهی دههی نخست انقلاب و نقششان بهعنوان مدیران ارشد اجرایی و قضایی و قانونی و فرهنگی سکوت میکنند. و هزاران چرای دیگر. اصلاحطلبان برجستهترین نماد ریاکاری سیاسی در ایران از انقلاب مشروطه تا امروزند. در یک کلام به نظر من آنان عصارهی «کالاییشدن» و ابتذال سپهر سیاست در ایران هستند.
در شرایط انسداد ساختاری اقتصادی بدون دگرگونی در رابطهی قدرت در عرصهی اقتصاد امکان برونرفت از بحران وجود ندارد. البته امکان تخفیف آن در شرایطی میتواند وجود داشته باشد اما این کار تنها از طریق تعمیق بحران در بخشهای دیگر و در ادامه نیز بازگشت قدرتمندانهتر بحران در خود آن بخش انجام میشود.
بازگشت به برجام صرفاً آثار تخفیفی کوتاهمدت دارد و روندهای کنونی را تغییر مسیر نمیدهد و باید چاره را در جای دیگری جست.
متن کامل
2.7K views05:19