2021-04-04 16:53:31
حساسیت افکار عمومی نسبت به سند همکاری با چین درست و منطقی است
_________
بخشهایی از گفتوگوی اخبار روز با پرویز صداقت
_________
در کشوری مثل ایران که رشد اقتصادی یک دههی گذشته نزدیک به صفر بوده است، و ارقام تشکیل سرمایه ثابت از سال ۱۳۹۰ به قیمتهای ثابت رو به کاهش بوده و در تمام سالهای بعد از انقلاب کارنامهای قابلاعتنا در جذب سرمایهی خارجی نداشته، در اسناد همکاری از این دست برای جذب مشارکت طرف مقابل ناگزیر به اعطای امتیازاتی غیرمتعارف خواهد بود.
ایران نخستین کشوری نیست که با چین سند همکاری جامع و بلندمدت امضا کرده است، در سالهای اخیر امارات متحده عربی و عربستان هم اسناد همکاریهای استراتژیک با چین انعقاد کردهاند. اما ما کشوری هستیم که با کمترین قدرت مانور و چانهزنی وارد مذاکره و انعقاد چنین قراردادی با یک ابرقدرت اقتصادی شدهایم... امضای این سند همکاری توسط ایران در شرایطی انجام شده که ایران قدرت چانهزنی چندانی در برابر طرفهای خارجی ندارد پس میتواند با اعطای امتیازات غیرمتعارف به طرف مذاکره همراه بوده باشد.
چین و هر کشور دیگری در نظم اقتصادی و حقوقی جهانی تابع قواعد بازی این نظام جهانی هستند. هرکدام از این قدرتهای اقتصادی سرمایهداری، براساس منطق سودآوری و انباشت سرمایه عمل میکنند و ملاحظات ژئوپلتیک هم در نهایت و در افق تاریخی با چنین منطقی شکل میگیرد.
خاورمیانه از سویی منبع مهم تأمین انرژی برای اقتصاد چین است و از سوی دیگر بزرگراه ارتباطی با اروپا در ابتکار «یک کمربند - یک راه»، چین امروز احتمالاً بیش از هر کشور دیگری از بحران و تنش در خاورمیانه آسیب میبیند چراکه به طور مستقیم این امر منافع اقتصادی و ژئوپلتیک چین را متأثر میکند. به همین دلیل است که چین همکاریهای استراتژیکی با کشورهایی مثل عربستان و امارات دارد. روابطش با مصر در دوران سیسی و دیگر کشورهای عربی در سالهای اخیر به سطوح جدیدی رسیده و با اسراییل همکاریهای تجاری استراتژیک دارد. پس در رقابت استراتژیک چین و امریکا، چین هم مدافع نظم سیاسی موجود در خاورمیانه، بهویژه در کشورهای نفتی حاشیهی جنوبی خلیج فارس است. استقبال چین از توافق ابراهیم میان برخی کشورهای عربی و اسراییل مثال دیگری در تأیید این ادعاست.
تا زمانی که انسدادهای ساختاری موجود در ایران باقی است اسناد همکاری از این دست به پیمانهای پایدار اقتصادی منتهی نخواهد شد. باید دید مسائل اصلی کجاست؟ گرههای کور ساختاری کجاست؟
والرشتاین در یکی از آخرین نوشتههایش پیش از مرگ نوشت که چین و امریکا ناگزیرند که در نهایت با یکدیگر مشارکت کنند. چین به اتکای نیروی تولیدیاش و امریکا هم به اتکای قدرت مالی و نظامیاش. پس بهتر است پیچیدگیهای تحلیلی وضع موجود جهانی را در نظر بگیریم و از تحلیلهای سادهانگارانه دست برداریم.
متأسفانه گرایشی در برخی مدعیان چپ در ایران وجود دارد که تمامی تضادهای طبقاتی و غیرطبقاتی و زیستمحیطی را کنار گذاشته و صرفاً چسبیدهاند به تضاد بین قدرتهای جهانی. و بر این اساس به سبب ذهنیت تکبعدی و روششناسی نادرست در طرح مسائل که ناشی از همان دیدگاههای چپ اردوگاهی زمان جنگ سرد است، در مورد تضادهای چین و امریکا و سرشت و ماهیت اقتصاد چین اغراقهای شگفتانگیزی میکند. برای ایران امروز که قبل از هرچیز و مهمتر از هرچیز نیازمند صدایی از چپ است که همزمان بر دموکراسی و عدالت اجتماعی و ارزشهای زیستمحیطی پای فشارد این گرایش همچون سمّی عمل میکند که مهلکتر از هر سرکوبی امکان برآمد دوبارهی دیدگاههای چپ مترقی در افکار عمومی ایرانیان را از بین میبرد.
ممکن است برخی که شیفتهی غرب هستند به همین دلیل با این قرارداد مخالفت کنند. اما اگر بدون تعصب به موضوع نگاه کنیم در شرایطی که ایران در نازلترین شرایط چانهزنی بینالمللی برای جذب سرمایهی خارجی است انعقاد این همکاری با هر کشوری در جهان مستلزم اعطای امتیازات بسیار است و نمیتواند مورد پذیرش هر انسان منصفی قرار بگیرد.
اگر واقعبین باشیم راهی بسیار طولانی برای تبدیل این سندهای همکاری به قراردادهای مشخص باید طی شود و برای این که چنین امری محقق شود باید قبل از هر چیز تحریمهای امریکا لغو شود که امکان نقلوانتقال مالی با ایران از مجاری بانکی و مالی رسمی فراهم باشد. این امر هم پیشنیازهایی دارد که احتمال تحقق آن فعلاً چندان زیاد نیست.
_________
متن کامل گفتوگو:
https://bit.ly/3t29exS
2.4K views13:53