امروز سالمرگ امیرحسین زارعزادهست، جان عزیزی که در آبان ۹۸ گرفته شد و با دستخطش او را میشناسیم*.
قاطعیت مادرش در پاسخ به تهدید مامور امنیتی در راستای برگزاری مراسم سالگرد امیرحسین، من رو یاد ویدئوی «آبان ادامه دارد» مادر پژمان قلیپور و سخنرانی مادر کیان پیرافلک در مراسمش انداخت، اونجایی که بر سر مزدوری که تلاش داشت میکروفون رو ازش بگیره فریاد میکشید «بگذار بخونم».
«اجازه دست منه، نه دست شماها. نگاه کن بچههای ما رو کشتید، چی میخواهید از جون ما؟ الآن هزارتا مأمور بیایید بایستید دور من،
از قاب عکس بچهی منم میترسید؟ از مزار بچهی من میترسید؟ من یه مادرم، یه پدر. من یه بنر بزرگ زدم با بچههای آبان! من میزنم، چون اونا هم بچههای خودم بودند. جلوگیری؟ میخوای منو ببری بکشی؟ میخوای شما من رو ببرید بکشید؟ بکشید من رو؟ من راضیام الآن توی راه امیرحسینم که بیگناه کشته شده بمیرم. من خودم راضیام توی راه امیرحسین کشته بشم. من میرم مراسم میگیرم، اصلاً به اجازهی کسی هم احتیاج ندارم که بیاد به من اجازه بده مراسم پسرتو بگیر.»
همونطور که سعید افکاری گفت «دیر نیست روزی که ضجههای مادران ایران، خنجری در گلویتان شود و راه نفستان را برای همیشه ببندد»، این مادران فقط ضجه نمیزنند، ضجههاشون رو فعالانه خنجر میکنند تا در گلوی شما فرو کنند. همین زنان و مادران و افراد متولدشده با بدن منتسب به زنان (AFAB) شدن کابوستون و نابودتون خواهند کرد.
*امیرحسین زارعزاده در آبان ۹۸ به دست مزدوران جمهوری کودککش اسلامی در جادهی ملارد زخمی شد و ۴۲ روز بعد، در تاریخ ۷ دی ۱۳۹۸ به دلیل نارسایی ریوی ناشی از زخمهای گلوله از دنیا رفت. سوران منصورنیا (برادر برهان منصورنیا از دیگر کشتهشدگان آبان ۹۸) اینجا با جزئیات بیشتری از امیرحسین و سرگذشتش گفته.
منبع ویدئو
پینوشت: این ویدئو متعلق به امسال نیست.