گفتم: «این کیست که پیوسته مرا میخواند؟»
خنده زد از بنِ جانم که: «منم! ایرانم!»
سایه
امیرهوشنگ ابتهاج عاشق ایران بود و در سراسر عمرش آرزوی آزادی و آبادی ایران را در دل داشت و به سهم خود نیز در این راه قدمهایی برداشت. ابزار او قلم بود و با قلمش تا توانست برای غنیتر کردن فرهنگ ایران کوشید. اشعاری سرود که منتقدان و صاحبنظران بیغرض آنها را اعتبار و آبروی شعر معاصر میدانند.
دیوان حافظ را با درک عمیقی که از سبک او داشت تصحیح کرد. با غزلهای نابش نیز زبان حافظ و سعدی را به عصر ما آورد و نشان داد که میتوان حرف امروز را با زبان فاخر کهن زد. زبان فارسی را از جان دوستتر میداشت و هراس بزرگش این بود که مبادا بر اثر ندانمکاری اهل سیاست و فرهنگ روزی این زبان از رواج و رونق بیفتد. تا واپسین دم زندگی از زبان زیبای مادریاش پاسداری کرد.
خدمات سایه به موسیقی ایرانی را هم نباید فراموش کرد.
روز و شب سایه در غربت با یاد مردم ایران میگذشت و حتی یاد کودکی فقیر در گوشهای محروم از ایران بارها چشمش را خیس اشک میکرد. سایه فرزند نیک ایران بود و در خاک ایران آرمید. یادش تا ایران و ایرانی هست ماندگار است.
@pireparnianandish