سروش یا داوری؟ بخش دوم واقعیت این است که روشنفکران ایرانی با | رضا داوري اردكاني
سروش یا داوری؟ بخش دوم
واقعیت این است که روشنفکران ایرانی با برجسته کردن تجددستیزی، تقدیر عجیبی را برای تاریخ اندیشه ایران رقم زدند. از مورد نراقی گرفته که تمدن غرب را ذاتاً ستمگر میدانست تا مورد شایگان که بر آن بود سیر تفکر غربی در جهت بطلان تدریجی جمله معتقداتی بوده است که میراث معنوی تمدنهای آسیایی را تشکیل میدهد همه از همین سنخ است. به این دو میتوان و باید شریعتی را نیز افزود که علاوه بر عدم پذیرش اندیشه تجدد، نتایج نظری و علملی آن را نیز نمیپذیرد و معتقد است که اگر به حقوق بشر قائل باشیم... به رکود و حتی قهقرا و انحراف میافتیم.
رضا داوری اردکانی در حالی از سوی روزنامهنگار اصلاحطلب به دارا بودن مقام ایدئولوگ انقلاب اسلامی متهم میشود، که خودش نخستین منتقد ایدئولوژی و نقشی است که ایدئولوگ بر دوش دارد. داوری در یک سخنرانی میگوید: «شریعتی جوانان را به دین و نفوذ و قدرت آن متوجه کرد و بسیاری از جوانان، آینده را در تحقق طرحهای او دیدند. اما ایدئولوژی برخلاف فلسفه این عیب را دارد که ایدئولوگها به جای پیروان فکر میکنند و اینها دیگر نیازی نمیبینند که فکر کنند و حتی دیگران را هم از فکر کردن منع میکنند.» اگر روزنامهنگار اصلاحطلب این فقرات داوری اردکانی را دیده بود، با احتیاط بیشتری در مورد فیلسوفی سخن میگفت که شصت سال از عمر خود را وقف تفکر به وضع ایران و ایستادگی در برابر تجددستیزان و وطنفروشان کرده است.
باید بیباکانه گفت که سرفصل فهرست تجددستیزان متعلق به جلال آلاحمد است که صاحب بیشترین سهم در تزریق سوءظن نسبت به تجدد در ایران معاصر است. آلاحمدی که به گفته رضا داوری اردکانی «میخواست که روشنفکران به خدمت حکومت درنیایند و در مقابل آن بایستند، ولی هرگز این پرسش برایش مطرح نشد که روشنفکران ما تا کجا میتوانند در مخالفت پیش بروند و مخالفتشان با چیست؟» همه این روشنفکران با شیطنت و یا بیاطلاعی تقصیرها و عقبماندگیهای ایران را بر گردن غربیها میانداختند و با تذکر گذشتهای درخشان، بلوغ کنونی غرب را مرهون گذشته درخشان ایران به عنوان کانون یکی از تمدنهای شرقی ارزیابی میکردند. آنان سعی میکردند غرب را عامل توقف تاریخی شرق معرفی کنند.
غافل از اینکه به اذعان داوری اردکانی در کتاب وضع کنونی تفکر در ایران، «ممکن است بگویند هر چه فساد است از غرب آمده و چیرگی غرب ما را از آنچه باید بشویم و باشیم دور کرده است... ما افتاده بودیم و غرب هم بنا به طبیعت خود اقوام دیگر را افتاده میخواست و نیامده بود تا از افتادگان دستگیری کند... آنچه میپندارند و میپنداریم که غرب از ما و اقوام دیگر گرفته است مشتی خیالات است.» این نکتهای است که چهار دهه پیش داوری اردکانی متوجه آن شد و بقیه روشنفکران خود را در مسابقه تجددستیزی به نشنیدن و ندیدن زدند و بنیانهای تحولات معطوف به انقلاب 1357 را فراهم آوردند.
@rezadavariardakani