Get Mystery Box with random crypto!

رفقای نقد

لوگوی کانال تلگرام rofaghaenaghd — رفقای نقد ر
لوگوی کانال تلگرام rofaghaenaghd — رفقای نقد
آدرس کانال: @rofaghaenaghd
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 443
توضیحات از کانال

نقد کتاب و سینما
وب‌گاه :
CritiquePals.ir
دبیر کانال :
سجاد نوروزی‌ آذر
@sajadnorouziazar
نشانی ما در اینستاگرام :
https://instagram.com/critique_pals?igshid=1n04taakg45cx
🔷️ لینک گروه تلگرامی رفقای نقد 🔷️ :
@critique_pals

Ratings & Reviews

4.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 2

2021-04-20 20:39:08
490 views17:39
باز کردن / نظر دهید
2021-04-15 23:00:32 زندگی جاری‌ است

نقد فیلم #اوایل_تابستان (محصول ۱۹۵۱) اثر #یاسوجیرو_ازو

به قلم فردین آریش

منتشرشده در شماره ۱۰ (زمستان ۱۳۹۹) مجلّه «فرم‌‌ونقد»

#Bakushū
#Early_Summer
#Yasujiro_Ozu
#فردین_آریش #فرم_و_نقد #رفقای_نقد

@rofaghaenaghd
930 viewsedited  20:00
باز کردن / نظر دهید
2021-03-19 22:15:01 آشفتگی

نقد فیلم «اِنگاشته» (تِــنِــت) اثر کریستوفر نولان (محصول ۲۰۲۰)

به قلمِ محمّد بختیاری

منتشرشده در روزنامهٔ «جام‌جم»

#نقد_سینمای_جهان
#نقد_فیلم
#تنت #انگاشته #کریستوفر_نولان
#محمد_بختیاری
#روزنامه_جام_جم
#رفقای_نقد
#Tenet
#Christopher_Nolan

@rofaghaenaghd
2.5K viewsedited  19:15
باز کردن / نظر دهید
2021-02-21 08:12:49 صد سال، صد کتاب

معرفی صد کتاب مهم ایرانی در سَده‌ی چهاردهم خورشیدی، در صفحه‌ی اینستاگرام میثم امیری

این پویش تا پایان سال ۱۴۰۰ ادامه می‌یابد

#صد_سال_صد_کتاب
#صد_کتاب_قرن
#معرفی_کتاب
#کتاب_ایرانی
#میثم_امیری


https://www.instagram.com/p/CLhh7bjJZu1/?igshid=1s7rdbax6k4ri
857 viewsedited  05:12
باز کردن / نظر دهید
2021-02-10 10:55:49 آذرخش

فیلم «منصور» هم سرگرم‌کننده است و هم درام درستی را بنیان می‌گذارَد اما در همه‌ی کارها نیمه است و این نیمه‌بودن را با پایان‌بندیِ حماسی در نقطه‌ای که نباید، می‌پوشانَد. منبع الهام پِی‌رنگِ فیلم، احتمالاً «فورد در برابر فِراری» است و چه خوب که سراغ چنین پی‌رنگی رفته است. اما در فیلم «فورد ... فِراری» ماجرا طولانی‌تر است و کشمکشِ امر جِدال با دستگاه قدرتِ حاکم، به این سادگی‌ها تمام نمی‌شود. منصور در ابتدای قصّه چالشی را برمی‌گزینَد که ضرورتِ وجودیِ اوست، یا دست‌کم چنین می‌نمایانَد. اما در پایان‌بندی خبری از سرنوشت این چالش نمی‌بینیم؛ مگر در تیتراژ که سرنوشت شرکت با کلمات نوشته می‌شود و پیامش این است که تیم منصور شکست می‌خورَد و این با پایانِ حماسیِ فیلم سازگار نیست.

ماجرای پول منصور به کجا می‌رسد و چه آسیبی به خانواده‌ی او می‌زند؟ ماجرای درگیری با دادستانی چه دردسرهایی برای شرکت می‌آفریند؟ این ماجراها پیگیری نمی‌شود. علّت پیگیری نشدن، ورود به بحث‌های سطح بالای سیاسی و درگیر شدن قصّه با شخصیت‌ها و جریان‌های سیاسی است که فیلمساز از خیرش می‌گذرد. و همین باعث می‌شود اثرگذاری فیلم کم شود و فیلم مانا نباشد.

منصورِ در خلوتِ خویش را نمی‌بینیم. نمای‌ نزدیک از او نداریم. البته با فیلم زندگینامه‌ای مواجه نیستیم و اینجا، مسئله‌ی جنگ اهمیت دارد. نام قبلیِ فیلم آذرخش بوده و بعد به منصور تغییر یافته است. اِشکالْ درست همین‌جاست. درامِ آذرخشِ فیلم درست است اما درام منصور لنگ می‌زند. اعتقادات و افکار منصور را از نزدیک لمس نمی‌کنیم و نمی‌شناسیم. فقط یک نوازش سگ می‌بینیم که یعنی او خشک‌مسلمان نیست. نظرش درباره‌ی انقلاب چیست؟ نظرش درباره‌ی جنگ چیست؟ دیدگاهش نسبت به سیاسیون و حکمرانیِ نظام انقلابی و امام چیست؟ همه‌ی این‌ها با احتیاط بیش از حد، نادیده گرفته می‌شود که دردسرساز نباشد. اما همین دردسرها فیلم را تاریخ‌ساز می‌کند.

صحنه‌ی افتتاحیه و صحنه‌ی موشک‌خوردن محله‌ای در تهران، درنیامده و اضافی است؛ و احتمالاً تخیّل‌شده است. فیلم چند صحنه‌ی خیلی خوب دارد که در سینمای امروزِ ایران، غنیمت است. پشتوانه‌ی مستندسازیِ فیلمساز به او کمک کرده است و ماجراسازیِ صنعتی و فنی قصّه جذابیت ایجاد می‌کند. کاراکترِ مهندس ثنایی و بازیگرش، مهدی کوشکی، خوب از آب درآمده و مکمّلِ کاریزمای منصور. فیلم در زمینی‌کردن و باورپذیر کردن و درعین‌حال کاریزماتیکْ نگاه‌داشتن او، کم‌توفیق نیست. دست مریزاد.

#منصور
#سجاد_نوروزی
@rofaghaenaghd
1.5K views07:55
باز کردن / نظر دهید
2021-02-09 07:33:07 سیاه‌چاله‌ی الکی

مشکل فیلم تی‌تی، دیر شروع‌شدن و زود تمام‌شدن است. ناملایمات زندگیِ قبلیِ دکتر باید در پنج دقیقه‌ی ابتدایی فیلم تمام بشود و عشق جدید و هوای تازه زودتر جریان بیابد. قصه کُند پیش می‌رود درحالی‌که در این کُندی دکتر و تی‌تی هم شخصیت‌پردازی نمی‌شوند. از سویی دیگر، در انتها، پایان‌بندی و درام ناقص می‌مانَد. ظاهراً دکتر هم مثل تی‌تی خُل شده. اما چگونه؟ روشن نیست. دکتر در محافل علمی رفت‌وآمد دارد. حضور تی‌تی در این محافل چگونه است؟ اصلاً فیلم به این جاها نمی‌رسد. چرا؟ چون فیلم نود دقیقه است. پلات درست برای تی‌تی فیلمی ۱۸۰ دقیقه‌ای است. زندگی دکتر و تی‌تی چگونه برگزار می‌شود؟ حضور در جامعه و دانشگاه. عشق‌ورزی و خُل‌بازی یک فیزیکدان و یک زن کولی. در فیلم همه‌ی این‌ها غایب‌اند.

قلاب قصه باید از ضرورت‌های وجودیِ شخصیت باشد. اگر ابراهیم به جای کاغذ در تبلتش مسئله حل می‌کرد، قلاب قصه چه می‌شد؟ آیا مثلاً تبلت گم می‌شد و استاد به دنبالِ تبلت گم‌شده به دختر می‌رسید؟ این قلاب، جایی گیر نمی‌کند و مخاطب را نمی‌کِشد. قلاب قصه، از تقدیر شخصیت می‌جوشد نه از حادثه و تصادفی که به قصه تحمیل شده.
- «کاغذها را چه کار کنم؟»
- «بریزشان دور.»
چرا چنین کار بی‌منطقی از زن سابق ابراهیم سر می‌زند؟ راستی اگر استاد، حل مسئله را در فضای ابری ذخیره می‌کرد چه می‌شد؟ فیلم ساخته نمی‌شد؟

فیلم درباره‌ی زیست کولی به مخاطب اطلاعات می‌دهد درحالی‌که باید زیست کولی در شخصیت و جزئیات موقعیت و شخصیت پرداخته و ساخته شود و از دریچه‌ی چشم بازیگر به حس مخاطب برسد. صفت‌های اخلاقیِ ناهمگون و شگفتی‌آور و بعضاً متضادِ کولی‌ها باید با حس مخاطب درک شود؛ اطلاعات کافی نیست.

مضمونِ علمی از سخت‌ترین مضمون‌ها برای فیلمنامه و خلق موقعیت درام است. همیشه این‌طور بوده که موقعیت دراماتیک دانشمند به کمک یک موقعیت نمایشیِ سرراست‌تر جلو برده می‌شود. اینجا مخاطبْ فیزیکدانی نمی‌بیند. فیزیکدانیِ ابراهیم، سطحی و پِیکَرینه است و عمیق نمی‌شود. مسئله‌ی علمی دکتر، مسئله‌ی فیلمساز و مخاطب نمی‌شود و به تی‌تی هم نمی‌چسبد. ماجرای عشقی جداست و ماجرای سیاه‌چاله الکی است. اگر سیاه‌چاله‌ای هم نباشد این عشق واقع می‌‌شود.

#تی‌تی
#سجاد_نوروزی
@rofaghaenaghd
1.8K viewsedited  04:33
باز کردن / نظر دهید
2021-02-05 21:28:07 شیشلیک، ادامه‌ی آن لگد است

نمایی عجیب (عکس فوق) در سکانس آغازین فیلم رد خونِ مهدویان وجود دارد. صادق، جنازه‌ی منافقی را کشف کرده که در تابوت شهید است. او با این لگد، شناسایی‌اش را علنی می‌کند. این کنش، توجیه منطقی در قصه ندارد. این لگد، بیرون از قصه است. این کنشِ بی‌جا، فقط یک کِرمِ کوچک است. در آثار مهدویان از این کِرم‌های ریز و درشت کم نبوده. حالا این کِرم‌ها تن و بدن اصلی فیلم او شده‌اند؛ تعفنی به نام شیشلیک.

بدمنِ شیشلیک، شماتیکِ غلامرضا شریعتی (استاندار بی‌لیاقت خوزستان) و رییس کارخانه چسب هِل را دارد. فیلم، موظف است دولت را بزند، نه چیزی بیشتر. مهدویان در وعده‌ی شیشلیک‌اش، پدر و مادر و کارگر و همه چیز را به لجن می‌کِشد اما حواسش به سطح نقدهایش هست که به ساحت نظام نقدی نکند.

در شیشلیک، شوخیِ چرک و بی‌جا و بی‌ربط با همجنس‌بازی رخ می‌دهد اما بویی از نقد جدی به حاکمیت به مشام نمی‌رسد. حجم و عمق اهانت به مردم در شیشلیک، بی‌سابقه است. فیلم کمدی نیست. گاهی چرک‌خنده‌ای زخم می‌کند اما مخاطب را شاد نمی‌کند، مخاطب را بدحال می‌کند. در اواخر فیلم، عطاران از وضعیت اسفناک خود می‌گوید و پولدارها به او می‌خندند. او می‌گوید نخندید، جدی می‌گویم ولی آن‌ها می‌خندند. فیلمساز کجای میز نشسته است؟ فیلمساز به چه کسی می‌خندد؟

#سجاد_نوروزی
627 views18:28
باز کردن / نظر دهید
2021-02-05 20:05:02
شیشلیک، ادامه‌ی این لگد است
343 views17:05
باز کردن / نظر دهید
2021-02-05 10:13:13

695 views07:13
باز کردن / نظر دهید
2021-02-03 00:14:32 نقد فیلم «بی‌همه‌چیز» اثر محسن قرائی


https://www.aparat.com/v/6Cp4W/%D9%86%D9%82%D8%AF_%D8%AC%D8%B4%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%B1%D9%87%26zwnj%3B%D8%A7%DB%8C_%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85_%26laquo%3B%D8%A8%DB%8C%26zwnj%3B%D9%87%D9%85%D9%87%26zwnj%3B%DA%86%DB%8C%D8%B2%26raquo%3B_%D8%A7%D8%AB%D8%B1_%D9%85%D8%AD%D8%B3%D9%86_%D9%82%D8%B1%D8%A7%D8%A6%DB%8C
905 viewsedited  21:14
باز کردن / نظر دهید