Get Mystery Box with random crypto!

بهار ما را به چه می خواند؟ سید مهدی ناظمی قره باغ هر سال با | نامه پرسش - سید مهدی ناظمی قره باغ

بهار ما را به چه می خواند؟
سید مهدی ناظمی قره باغ
هر سال با آمدن سال نو و با توجه به سرد و سست شدن بسیاری از مناسک و مراسم باستانی ایرانی از سویی و شدت و حدت سختی ها و مصائب زمان برای همه مردمان از جمله مردم ایران از سویی دیگر، این پرسش طرح می شود که چرا باید سال نو و حلول بهار را تبریک گفت و این تبریک چه سود و ثمری دارد و حتی برخی فراتر رفته اند و گفته اند اگر این رسوم را بالمره حذف و طرد کنیم، آیا از خرافات و اباطیل دور و به سود و عقل نزدیک نمی گردیم؟
طبیعت یا هر چه آن را بخوانیم، نه فقط اینکه در گذشته بسیار به آدمی نزدیک بود یا شاید بتوان گفت نزدیک بودن آن به آدمیان فهمیده می شد، بلکه انسانها در تفسیر طبیعت از خود و در تفسیر جهان خود از طبیعت بسیار الهام می گرفتند. متافیزیکی شدن جهان و سپس تکنولوژیک شدن آن، ما و جهان ما را از طبیعت دور و دورتر گردانیده است و منشاء اصلی این اعتراضات نیز همین است. انسان، در زندگی شاعرانه به ویژه در زندگی ایران بزرگ فرهنگی که بسیار شاعرانه بود، هیچگاه طبیعت را ماده مصرف نمی دید و نمی فهمید. حتی امروز هم که طبیعت ماده مصرف قلمداد می شود، خود ناشی از استعاره های مفهومی برآمده از فلسفه جدید است که بعداً در علم جدید تفصیل و تنسیق می یابد. پس اگر مردمان ایران باستان، درباره طبیعت، درباره بهار، پاییز، مهر و آبان، زمین و آسمان، نبات و حیوان و... فکر می کردند و فکر خود را که باعث جمعیت خاطر ایشان بود در موسم خود ذکر می کردند و در ذکر خود شکرگذار بودند و بر مصائب صبوری می کردند، نه از این خاطر بود که اهل خرافات و اباطیل بودند که از فهمی از طبیعت برخاسته بود که در این فهم، انسان مادر خود را طبیعیت می دید و می فهمید.
انسانی که طبیعت را نه توده ای مادی بلکه مادری جاندار می پندارد، از هر وجه طبیعت الهام می گیرد و هر بخشی از آن برای او درس آموز است. به همین خاطر بود که بهار برای مردمان مقیم در وطن بزرگ فرهنگی ما که امروز هم میراثی از آن در ایران، افغانستان، تاجیکستان، کردستان، آذربایجان و بخشهایی از دیگر کشورهای همسایه مانده است، تمایزی خاص داشت. بهار برای مردمان، نماینده گذار از سختی و سردی، تاریکی و بن بست و گذار به فرجامی نیکو از حرارت و زندگی بود. این زندگی، نه جان داشتن به معنای فیزیولوژیک که باهم بودنی است از انسانهای دارای سرنوشت مشترک در همزیستی و مسالمت با خود و سایر جانداران.
بهار برای ما ایرانی ها هنوز زنده است و این یعنی این که بهار هنوز با ما هموطنان فرهنگی، سخن دارد. سخن بهار برای ما چند رکن مهم دارد که اگر آن را به گوش جان بشنویم، شاید در انسی که با آن داریم، راهی برای آینده ما گشوده شود:
بهار بودن بهار برای بسیاری از ما ایرانی ها و دوام آوردن آن از دورانی بسیار کهن، یادآور سرنوشت مشترک ماست. سرنوشتی که طی قرون و سالیان متمادی، اجدادمان از چارچوب آن مراقبت کرده اند و آن سبب شده است که ایران در تندباد حوادث باقی بماند. امروز همه ما ایرانی ها، با هر قومیت و گویشی و در هر مرز سیاسی که باشیم، دارای مقدرات مشترکی هستیم و در خیر و شر همدیگر مشارکت داریم. فهم این سرنوشت مشترک، قدم مهمی برای فهم بسیاری از گامهای بعدی است.
بهار بودن بهار، به ما ضرورت زنده نگاه داشتن «امید» را می دهد. امید، مفهوم دقیقی از آینده نمی دهد ولی به انسان امکانات جهان را یادآور می سازد و کمک می کند تا آدمی از پس مصائب بزرگ زمانه برآید. بهار می گوید که هر زمستانی، هر چقدر سرد و سنگین، رفتنی است و انسان باید به فرجام خیر، حتی در اوج شر، امیدوار باشد و با ناامیدی مبارزه کند.
امید به آینده و بهار جهان، اهمیت صبر و شکر را به انسان یادآور می سازد. صبر و شکر، دو روی یک سکه هستند. صبر تلخی تحمل مصائب است و شکر شیرینی آشکار کردن مواهب. انسان با صبر و شکر، انسان می شود و حزم اندیشی و صبوری اجداد ما در طی سالیان طولانی باعث شده است تاریکی ها با خسارت کمتری طی شوند و شاکر بودن ایشان سبب شده است تا روشنایی ها با فروغ بیشتری خود را بنمایانند.
@sayyedmahdinazemi