Get Mystery Box with random crypto!

ستایشگر زیبایی؛ محمدرضا شفیعی‌کدکنی

لوگوی کانال تلگرام setayeshgarezibayee — ستایشگر زیبایی؛ محمدرضا شفیعی‌کدکنی س
لوگوی کانال تلگرام setayeshgarezibayee — ستایشگر زیبایی؛ محمدرضا شفیعی‌کدکنی
آدرس کانال: @setayeshgarezibayee
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 741
توضیحات از کانال

فیلم مستندی از سید جواد میرهاشمی
𝓢𝓮𝔂𝓮𝓭 𝓙𝓪𝓿𝓪𝓭 𝓜𝓲𝓻𝓱𝓪𝓼𝓱𝓮𝓶𝓲
@S_J_Mirhashemi

Ratings & Reviews

3.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها 2

2022-05-14 14:32:55
327 views𝓢𝓮𝔂𝓮𝓭 𝓙𝓪𝓿𝓪𝓭 𝓜𝓲𝓻𝓱𝓪𝓼𝓱𝓮𝓶𝓲 سید جواد میرهاشمی, 11:32
باز کردن / نظر دهید
2022-05-14 14:32:41
325 views𝓢𝓮𝔂𝓮𝓭 𝓙𝓪𝓿𝓪𝓭 𝓜𝓲𝓻𝓱𝓪𝓼𝓱𝓮𝓶𝓲 سید جواد میرهاشمی, 11:32
باز کردن / نظر دهید
2022-05-14 08:51:54


بیا که بی‌توام امشب به جنبشِ مژه‌ها
نگه ز دیده، چو گَرد از کتاب می‌ریزَد

«بیدلِ‌ دهلوی»

ـ @kelkinche ـ

337 views𝓢𝓮𝔂𝓮𝓭 𝓙𝓪𝓿𝓪𝓭 𝓜𝓲𝓻𝓱𝓪𝓼𝓱𝓮𝓶𝓲 سید جواد میرهاشمی, 05:51
باز کردن / نظر دهید
2022-05-13 10:51:20
جایزهٔ علی اکبر دهخدا از زبان دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، دکتر ژاله آموزگار، دکتر حسن انوری، دکتر محمود بی‌جن‌خان و اکرم سلطانی. جمعه بیست سوم اردیبهشت، ساعت شانزده، تالار دکتر افشار مؤسسه لغت‌نامهٔ دهخدا، پخش زنده از صفحه اینستاگرام مؤسسه دهخدا (dehkhodaicps@) و شبکه دانشگاه تهران (tv.ut.ac.ir/live)
@dehkhodaicps
270 views𝓢𝓮𝔂𝓮𝓭 𝓙𝓪𝓿𝓪𝓭 𝓜𝓲𝓻𝓱𝓪𝓼𝓱𝓮𝓶𝓲 سید جواد میرهاشمی, 07:51
باز کردن / نظر دهید
2022-05-13 10:51:20
نخستین مراسم جایزۀ علی‌اکبر دهخدا برگزار می‌شود
https://dehkhoda.ut.ac.ir/fa/news/27489
@dehkhodaicps
264 views𝓢𝓮𝔂𝓮𝓭 𝓙𝓪𝓿𝓪𝓭 𝓜𝓲𝓻𝓱𝓪𝓼𝓱𝓮𝓶𝓲 سید جواد میرهاشمی, 07:51
باز کردن / نظر دهید
2022-05-10 16:32:27
عکس
395 views𝓢𝓮𝔂𝓮𝓭 𝓙𝓪𝓿𝓪𝓭 𝓜𝓲𝓻𝓱𝓪𝓼𝓱𝓮𝓶𝓲 سید جواد میرهاشمی, 13:32
باز کردن / نظر دهید
2022-05-09 06:05:32 عدالتِ ظالمانه

دوستِ دانشورم، دکتر علی شاپوران یادداشتی با عنوان «در چگونگیِ عدالت» در انکارِ مقام معلمی استاد شفیعی کدکنی نوشته‌اند که اگر بخواهم چکیدهٔ آن را بگویم این است:
«شفیعی کدکنی، صوفی و شاعر است، نه معلم و مدرّس، بنابراین تدریس او در دانشگاه با عنوان معلمی خلاف عدالت است.»

ابتدائاً عرض می‌کنم که این یک ویژگی سبکیِ دکتر شاپوران است که مفروضاتی را به عنوان اصولی مسلّم فرض می‌کند و بعد بر مبنای این اصولِ خودمسلّم‌پنداشته، حکمهای قاطعانه صادر می‌فرماید. در این یادداشت هم دکتر شاپوران این اصول را مسلم گرفته‌است:
-شفیعی کدکنی در جایگاه معلمی به جای منطقِ تحقیق، هیجان و احساسات درکار دانشجو می‌کند.
-شفیعی در کلاس درس، حقیقت و روش علمی و قضاوت‌ بی‌طرفانه را در پایِ شهرت و محبوبیت خود قربانی می‌کند.
-او به جای آموختن منشِ نقادانه و شکّاکیِ عالمانه، به دانشجویانش مریدی و مقلّدی می‌آموزد.
•••
می‌گویند: جوانی از اعرابِ بادیه، در جمعِ دوستان خود سوگندهای مغلّظ می‌خورد که هیچ چیز در دنیا شیرین‌تر از حَلاوه نیست! یکی ازو پرسید آیا تو تا به حال حَلاوه خورده‌ای؟ جوان بَدوی گفت: نه، ولی پسر عمویم حَمَد کاغذی را که حَلاوه در آن پیچیده بوده، لیسیده است!
دوست طبیب ادیبم! حالا حکایت شماست. هیچکدام از مفروضاتِ مسلّم‌پنداشتهٔ شما از سر تجربهٔ شخصی و بی‌واسطه و واقع‌بینانه نیست.
شما از کدام راهِ نَبهرهٔ عدالت می‌روید که تنها از طریق خواندن آثار دکتر شفیعی کدکنی و بدون حضور در کلاسهای او- و شاید هم حضوری در حد یکی دو جلسه- احکامی را که کمترین شرط صدور آنها درک محضر او- آنهم در مدت زمانی چندساله است- صادر می‌فرمایید! احکامی که خیل عظیمی از استادان و دانشجویانی که سالها با دکتر شفیعی محشور بوده‌اند، آنها را فاقد اعتبار می‌دانند! چرا آنچه را که شاپورانِ شفیعی ندیده، دیده‌؛ افشار و زرّین‌کوب و موحّد و مصفّا و پورنامداریان و قیصر و عبدالله نژاد و عظیمی و توکلی و صدها نفر دیگر که از جمله نوابغ فرهنگی این مملکت هستند؛ ندیده‌اند و نمی‌بینند و همگی بالإتفاق شفیعیِ معلم را در بالاترین حد ستوده‌ و‌می‌ستایند؟ اینهمه آدمِ عاقلِ باهوشِ باسوادِ منصفِ نجیب، پنجاه سال است که از آسیای شفیعی کدکنی بیرون می‌آیند، آنوقت کلاه تو آردی است!! تنها شما و چند نفر دیگر عدل و عقل دارید و شایسته مقام قضاوتید و بقیه کلوخ‌های چشمدارند؟ دیگرانی که هم محضر شفیعی را نیک درک کرده‌اند و هم آثار او را خوب خوانده‌اند. این چه قضاوتِ نامنصفانه و چه عدالتِ ظالمانه‌ای است!
کوتاه کنم.
من و ما، به سالیان دراز و از نزدیک شفیعی کدکنی را یک معلمِ کم‌نظیر دیده‌ایم. معلمی که خردگرایی، شک‌ورزی، روش تحقیق، انصاف علمی و رویکرد نقادانه می‌آموزد و صد البته در کنار همهٔ اینها عشق که جوهر ادبیات است و شما بر آن نام احساسات و هیجانات و شاعری و صوفیی می‌نهید. اصولاً آیا غایت آموزش و تحقیق در ادبیات، جز تحقّق عشق در آدمی است؟ آیا کلاس ادبیاتی که تنها جایگاه علم و عقل باشد- برکنار از عشق، کلاس ادبیات واقعی است یا کلاس ادبیاتی که علم و عقل و عشق را با هم و درهم داشته باشد؟
کلاس درس شفیعی کدکنی آنگونه که ما به سالیان دراز و از نزدیک درک کردیم، عقل و علم و انصاف و عشق را یکجا در خود داشت و البته هیچ کلاسی و هیچ معلمی برکنار از پاره‌ای ضعفها و اشکالات که لازمه وجود انسانی‌ست، نیست.

https://t.me/shafieename
351 views𝓢𝓮𝔂𝓮𝓭 𝓙𝓪𝓿𝓪𝓭 𝓜𝓲𝓻𝓱𝓪𝓼𝓱𝓮𝓶𝓲 سید جواد میرهاشمی, 03:05
باز کردن / نظر دهید
2022-05-09 06:05:31 در چگونگیِ عدالت
(برای محسن پورمختار و عشق رشک‌انگیزش)


دوست عزیزم دکتر محسن پورمختار قریب به روز معلم عکسی از استاد شفیعی کدکنی منتشر کرد با این توضیح:
یَعرفُنا مَن کان مِن مثلِنا
وسایرُالنّاس لنا مُنکرون

و حرف امروز من در مصداق همین «مثلهم» و «منکرون» است.

اوّلین و ساده‌ترین تعریف «عدالت» همان «هر چیزی را در جای خود نهادن» است که آن‌قدر گویا و جامع هست که فعلاً بشود به همان بسنده کرد. این را در خاطر داشته‌باشید.

۱- آنچه شاعر را محبوب می‌کند عمق و خلوص احساسات او (یا دست‌کم همسو بودن احساساتش و هماهنگی آن، چه در ظاهر و چه در واقع، با احساسات مخاطب) است و البته توانایی او در بروز پسندیدۀ این احساسات. حال یکی پسند عامه را در نظر دارد و دیگری بر آن است که «پسند عامه گو هرگز مباش». شاعر اگر با جامعه‌اش همراه باشد، با ظلم بستیزد (و گاه ادای این کار را درآورد)، «سفارش زمانه» را بپذیرد و درد دل دوستارانش را در شعر خود بازتاب دهد، محبوب و مشهور می‌شود. صوفی هم -که خود به نوعی شاعر است- اگر خلق را به رواداری و مروّت بخواند و بزرگان را به انصاف و تقوا وصیّت کند و کوچک‌ترها را از سرسپردگی به جور و بیداد زنهار دهد و بلکه اگر کراماتی بر پیروان ظاهر کند، شهرت و محبوبیّت حقّ اوست.
ممکن است عده‌ای بگویند قصد و منظور فلان شاعر ظلم‌ستیزی نبوده و فلان صوفی در هوا پرواز نکرده و دیگرانی بگویند بوده و کرده (و بلکه ما دیدیم و منقاد شدیم)؛ آن‌گاه اگر این گروه بگویند: یعرفُنا مَن کان مِن مثلِنا... حق به دست ایشان است.

۲- فکر می‌کنید شاعر را اگر در مدرسه بگذارید به شاگردانش منطق، دوری از هیجان، قضاوت بدون حبّ و بغض، و پای‌بندی به حقیقت، حتی به‌قیمت گمنام ماندن یا حتی منفور بودن، می‌آموزد؟ شاعر را ساخته‌اند که در پی شهرت و محبوبیت باشد، دوست بدارد، نفرت بورزد، پر از شور و هیجان باشد و منطق را مصادره کند یا دور بزند. خیلی از این صفات را شاید اگر بیرون از زمینۀ این جملات بخوانید، صفات بدی نباشد. آنچه موجب ناپسندی «دوست داشتن و نفرت ورزیدن» می‌شود آن است که در جای نادرستی ظاهر شده‌است: در ساحت علم. اگر صوفی را در مدرسه بگذارید شاگردانش را چگونه خواهدپرورد؟ آیا آنها را به شک کردن، نقد کردن، هر حرفی را نپذیرفتن و مقلّد نبودن فرا می‌خواند؟ آیا حتی می‌کوشد (یا می‌تواند) پروازشان بیاموزد؟ صوفی در پی ایمان و یقین و «مرید» است و «چون مرده در میان دستان غسّال» بودن، یعنی عکس آنچه معلّم باید بیاموزد.

معلّمی دیگر است و شاعری و صوفیی دیگر. ما «منکرون» این ارادت و محبّت را گرامی می‌شماریم و می‌کوشیم درک کنیم، حتی اگر از تجربهٔ آن لذت پرواز عاجز باشیم. امّا بر آنیم که به عدل نزدیک‌تر است اگر آموزش شعر و تصوف را نه شاعرانه و صوفیانه، بلکه معلمانه پی بگیریم، که

هر چیز به جای خویش نیکوست.


t.me//fanneadab
292 views𝓢𝓮𝔂𝓮𝓭 𝓙𝓪𝓿𝓪𝓭 𝓜𝓲𝓻𝓱𝓪𝓼𝓱𝓮𝓶𝓲 سید جواد میرهاشمی, 03:05
باز کردن / نظر دهید
2022-04-30 19:43:18
تابِ بنفشه می‌دهد، طُرّهٔ مُشک‌سایِ تو
پردهٔ غُنچه می‌درَد، خندهٔ دلگشایِ تو
#حافظ

نهم اردیبهشت ماه ۱۴۰۱
#شفیعی_کدکنی
#ستایشگر_زیبایی
https://t.me/setayeshgarezibayee
417 views𝓢𝓮𝔂𝓮𝓭 𝓙𝓪𝓿𝓪𝓭 𝓜𝓲𝓻𝓱𝓪𝓼𝓱𝓮𝓶𝓲 سید جواد میرهاشمی, edited  16:43
باز کردن / نظر دهید