Get Mystery Box with random crypto!

شفیعی کدکنی

لوگوی کانال تلگرام shafiei_kadkani — شفیعی کدکنی
موضوعات از کانال:
انسان
آدرس کانال: @shafiei_kadkani
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 42.48K
توضیحات از کانال

معلّمِ فرهنگ و ادبیاتِ ایران
◾ادمین اداره می‌کند.
◾اینستاگرام:
https://www.instagram.com/shafiei_kadkani/
ارتباط با ادمین:
mshafieikadkani@gmail.com

Ratings & Reviews

3.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

2

1 stars

0


آخرین پیام ها 26

2022-07-21 11:45:19 @shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
گیومرث؛
نخستین انسان


پس از بیهوشی اهریمن، اورمزد آفرینش گیتی را آغاز می‌کند. او از زمانِ بیکران زمانِ محدود یا کرانه‌مند را می‌آفریند تا در هنگام مناسب آفرینش را به حرکت درآورد و سپس آفرینش پدیده‌های گیتی را آغاز کند. او در یک سال و در شش نوبت پیش‌نمونه‌های شش پدیدۀ اصلی آفرینش را می‌آفریند که عبارتند از آسمان، آب، زمین، گیاه، جانور و انسان.


پیش‌نمونهٔ آب به‌صورت یک قطره است به پهنای همهٔ آبها.
پیش‌نمونهٔ زمین، زمینی است گرد و هموار، بدون هیچ پستی و بلندی، در جاهایی سخت و در جاهایی نرم.
پیش‌نمونهٔ گیاه، گیاهی است به صورت یک شاخه، دربرگیرندهٔ همهٔ گیاهان عالم.
پیش‌نمونهٔ چهار پایان مفید، گاو «ایوداد» یا «ایوَ کْداد» به معنی یکتا‌آفریده است که در کنارهٔ راست رودخانهٔ وِهْ‌دائیتی (به‌دائیتی، دائیتی خوب) در ایران‌ویج یا ایران‌ویز آفریده می‌شود. او مانند ماه سفید و روشن است و بالايش به اندازهٔ سه «نای» است. اور‌مزد او را همچنین برای یاری آب و گیاه می‌آفریند.
پیش‌نمونهٔ انسان گیومرث است که به معنی «زندهٔ میرا» است. موجودی است درخشان مانند خورشید که بالایش به اندازهٔ چهار نای است و پهنایش به اندازه بالایش.
او در کنارهٔ چپ رودخانهٔ دائیتی آفریده می‌شود. او نمونهٔ انسان کامل است و برای یاری و کمک به آفریدگار خلق می‌شود و به همین جهت، گیومرث را مرد اَهْلو (یا مرد مقدس) نیز نامیده‌اند.
در اعتقادات کهن ایرانی برای اهریمن آفرینش مادی قائل نشده‌اند.

به روایت شاهنامه تاریخ اساطیری ایران با گیومرث شروع می‌شود. در شاهنامه، گیومرث به جای پیش‌نمونهٔ انسان، نخستین کدخدای جهان است که مردمان را می‌پرورد و پوشیدنی و خورش نو برای آنان پدید می‌آورد. سی سال پادشاه است و همه در اطاعت او. مردمان کیش او بر می‌گیرند. او پسری خوبروی و نیرومند و نامجو به نام سیامک دارد و در مقابل، اهریمن پسری دارد بدسگال و گرگ‌صفت که نسبت به سلطهٔ گیومرث و سیامک رشک می‌برد. سروش خبر این کینه را به گیومرث می‌رساند. او سیامک را با سپاهی به مقابلهٔ دیو می‌فرستد. سیامک با دیو سیاه نبرد می‌کند. دیو سیاه بر سیامک چیره می‌شود؛ چنگ می‌زند و جگرگاهش را می‌درد. گیومرث از این خبر دژم و سوگوار می‌شود، ولی با یاری هوشنگ، پسر سیامک، به کینه‌خواهی و نبرد با دیوسیاه می‌پردازد. چون هوشنگ بر دیوسیاه پیروز می‌شود، پادشاهی سی ساله گیومرث به سر می‌رسد.

تاریخ اساطیری ایران
استاد دکتر ژاله آموزگار، صص ۴۶–۴۰


مطالب پیشین ما را دربارهٔ شاهنامه با این هشتگ دنبال کنید:
#پنجشنبه_ها_و_شاهنامه
9.4K viewsedited  08:45
باز کردن / نظر دهید
2022-07-20 20:02:06 یکی از ملوکِ بی‌انصاف پارسایی را پرسید
که از عبادت‌ها کدام فاضل‌ترست؟
گفت: تو را خواب نیمروز
تا در آن یک نَفَس خلق را نیازاری


گلستان، شیخ سعدی
بابِ اول، در سیرت پادشاهان
به تصحیح زنده‌یاد استاد غلامحسین یوسفی
#حکایت_خوانی
9.0K viewsedited  17:02
باز کردن / نظر دهید
2022-07-20 10:21:53
@shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
ای‌ خزان‌های‌ خزنده‌ در عروق‌ِ سبزِ باغ‌
کاین‌ چنین‌ سرسبزی‌ ما پای‌کوبان‌ِ شماست‌
از تبارِ دیگریم‌ و از بهارِ دیگریم‌
می‌شویم‌ آغاز از آنجایی‌ که‌ پایانِ شماست‌.

از مجموعهٔ شعر «طفلی به نام شادی»
10.4K viewsedited  07:21
باز کردن / نظر دهید
2022-07-18 12:54:16 @shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
کیست مولا آنکه آزادت کُنَد
بندِ رقیّت زِ پایت بر کنَد


ستایشی که مولانا از حضرت مولی المَوالی امام علی بن ابی طالب در مثنوی شریف دارد، علی التَّحقیق بالاترین نمونهٔ مدیح آن حضرت در تاریخِ ادبیاتِ جهانِ اسلام است.

ما غالباً نمی‌اندیشیم که حجم نود و نُه درصدِ مدایح آن حضرت مقداری وصف چشم و ابروی معشوق خیالی و موهوم است یا اغراق‌های آزاردهنده.
مدیح حضرت، بدان زیبایی و ژرفی که مولانا از آن سخن می‌گوید نه در فارسی و نه در عربی، در هیچ‌ جا، دیده نشده است.
محمدرضا شفيعی كدكنی
غزلیات شمس تبریز، جلد اول، ص ۳۵
نوای مرحوم استاد سید جواد ذبیحی

#شاه_مردان
9.0K viewsedited  09:54
باز کردن / نظر دهید
2022-07-18 12:34:07
برین زادم و هم برین بگذرم
چنان دان که خاکِ پیِ حیدرم
8.7K viewsedited  09:34
باز کردن / نظر دهید
2022-07-17 14:39:41 @shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
انسان کامل
در شعر حافظ


انسان کامل یک پدیدهٔ الهی است که در زنجیرهٔ تاریخ یک مصداق بیشتر ندارد، لوگوس (كلمهٔ الهيه) است. این مفهوم را ابن عربی درست کرده و ریشه‌هایش از آیین یهود، مسیح و یونان است. برخی مستشرقین فرّهٔ ایزدی را
که در ایران باستان اهمیت داشته، شکل‌دهندهٔ این مفهوم در ابن عربی دانسته‌اند اما در حافظ بدین معنی به کار نرفته است.

نمی‌توانم بگویم مقولهٔ انسان کامل در ذهن حافظ نبوده است. زیرا حافظ در یک ترادیسیون ادبی به خلاقیت پرداخته که تشعشعات ابن عربی در آن بوده و در فضای تنفّس او مسلماً آثار و اندیشه‌های ابن عربی جریان داشته است. حتی در مثنوی وجود ندارد، در حالی که باید اندیشه انسان کامل در
مثنوی باشد.

كلمهٔ الهيه پدیده‌ای ازلی و ابدی است. معنویتی است که منتقل می‌شود از خدا به انسان و در طول زنجیره‌های تاریخ در مظاهری از انسان خود را نشان می‌دهد، مثل مسیح که در قرآن «کلمة اللّه» نامیده می‌شود.

در یک زمان دو انسان کامل نمی‌توانیم داشته باشیم. انسان کامل به آن معنی که ابن عربی می‌گوید یک نفر بیشتر نیست یا پیدا یا پنهان.

انسان کامل در حافظ بدین معنا نیست. قاعدتاً منظور از آن، چیزی مثل perfect man است. پس تمام مقالات و‌ رسالاتی که مثل انسان کامل در بوستان، شاهنامه و گرشاسب‌نامه و...نوشته می‌شود اشکال دارد.

حافظ این اصطلاح (انسان کامل، لوگوس، کلمهٔ الهیه) را هرگز به کار نبرده و طبعاً اگر بخواهیم بحثی کنیم می‌گوییم حافظ مطرح نکرده است.
اگر مفاهیم انسان و تجلی‌گاه‌های انسان را در بیان حافظ تعقیب کنید پرتو چنين مفهومی در مثلاً پیر مغان وجود دارد، پیر تقریباً برابر قطب است، وقتی حافظ جایگاه انسان را بالا می‌برد.

حافظ سیستم منسجمی مثل مولانا ندارد، حافظ بیشتر اهل ذوق است تا مستغرق شدن در یک نظام منسجم از تفکرات الهیاتی.
حافظ همه چیزش شناور است.
او یک اصل دارد و آن این که هیچ اصلی وجود ندارد الّا زیبایی و هنر، و او مردِ هنر و زیبایی است. هر طرف که میدانی برای جمال‌شناسی او حاصل شود، به آن طرف می‌رود. اصل در کار او جستجو در حوزهٔ زیبایی است؛ پس اصرار بر این که در شعر او انسان کامل به معنی لوگوس پیدا کنیم، نمی‌تواند
بنیادی علمی داشته باشد.

حافظ بعید است به این شکل این منظومهٔ فکری را در ذهنش پذیرفته باشد، ولی بدون تردید در بسیاری از موارد به ولی و قطب به عنوان مظاهری از انسان کامل توجه داشته است. از طریق شعر سنایی و عطار وارد روح حافظ شده و او با بیان شگرف خود بدان تعالی داده است.

محمدرضا شفیعی کدکنی
این کیمیای هستی
[درسگفتار‌هایی دربارهٔ حافظ]، جلد سوم، صص ۴۰۹–۴۰۵
#یکشنبه‌_ها_و_حافظ
9.2K viewsedited  11:39
باز کردن / نظر دهید
2022-07-14 15:13:32 @shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
برداشت فردوسی از تاریخ
با یاد خادمِ بی‌بدیلِ فرهنگِ ایران؛
زنده‌یاد استاد دکتر عباس زریاب خویی
در زادروز ایشان


برداشت فردوسی از تاریخ صورت حماسی دارد در شکل حماسهٔ یک ملت:
جهان پهنهٔ تاخت و تازِ دلبران و گردنکشانِ یک ملت است. این ملت در مرکز و قلبِ عالم جای دارد و اقوام و ملل دیگر در حاشیه و کنار آن قرار دارند. ایران، محسودِ اقوام و مللِ دیگر است و همه به آن به نظرِ احترام و بزرگی می‌نگرند. تاریخ اساساً با کیومرث که نخستین شاه ایران و همه جهان است آغاز می‌شود. شکوه و عظمت تاریخِ جهان همان شکوه و عظمت تاریخ ایران است و این تاریخ با همهٔ شکوه و عظمتِ آن، با افولِ عظمت ایران و برهم خوردن نظام شاهنشاهی در ایران افول می‌پذیرد و پایان می‌یابد.

شاهنشاهی و جهانداری با تاج و تخت و دیهیم و گوهر و اختر کاویان و زرینه‌کفش است و چون این همه از میان برود و منبر جای تخت را بگیرد، تاریخ در حقیقت پایان یافته است و نشیبی دراز در پایان آن‌همه فراز پیدا می‌شود که دیگر تاریخ نیست و سزاوار گفتن و به سخن در آوردن و پیوستن و نظم نیست و به همین جهت است که فردوسی در همین‌جا زبان می‌بندد.

اگر مقصود فردوسی از تاریخ، حماسهٔ ملت ایران نبود و تاریخ در نظر او وسعت و دامنه‌ای را که در نظر طبری داشت دارا می‌بود، فردوسی تاریخ بعد از اسلام را نیز به نظم می‌کشید. اما برداشت او از تاریخ فقط حماسهٔ ملت ایران است و حماسه مانند تاریخ نمی‌تواند مستمر باشد.

فرهنگی در سرزمینی به نام ایران با بیدار شدن کیومرث و هوشنگ و طهمورث و جمشید آغاز می‌شود. این دوران کودکی آن است. پس از گذراندن يک سن دورهٔ بحرانی به مرحله نوجوانی می‌رسد و فریدون و ایرج و منوچهر ظاهر می‌شوند. پیلی از آن دوران جوانی و غرور و افتخار است که روزگار کاووس و کیخسرو و رستم است.
ظهور زرتشت و گشتاسب دورهٔ بلوغ عقلانی و کهولت و خردمندی فرا می‌رسد و این دوره در عصر ساسانیان و مخصوصاً دورهٔ انوشیروان به اوج خود می‌رسد و بعدِ دورهٔ خسرو پرویز دورهٔ ضعف و انحطاط و پیری به سرعت فرا می‌رسد و با جنگ قادسيه و مرگ یزدگرد این فرهنگ نیز می‌میرد.

پس شاهنامه نیز در حقیقت تاریخ نیست بلکه بیان سرنوشت و تقدیر است. اما پیش‌بینی این سرنوشت نه بر پایهٔ علمی است، بلکه از روی اطلاع از سرنوشت ازلی است که از روی حرکات افلاک و ستارگان به دست می‌آید و بر پایهٔ این عقیده است که همهٔ اعمال بشری یکباره در لوح محفوظ و در حرکات پیچ در پیچ ثوابت و سیارات محفوظ و مضبوط است و تخلف از آن محال.

شطِّ شیرینِ پرشوکت
منتخبی از آثار زنده‌یاد استاد عباس زریاب خویی
به اهتمام دکتر میلاد عظیمی، صص ۴۳۵_۴۳۴
#پنجشنبه_ها_و_شاهنامه
11.2K viewsedited  12:13
باز کردن / نظر دهید
2022-07-12 11:31:35
زین بی‌نهایت ماجرا


بر آسمان‌ها برده سَر، وز سرنبشت او بی‌خبر
هَمیانِ او پُرسیم و زر، گوشش پر از طالَ بقا

ای خواجه سرمستک شدی، بر عاشقان خنبک زدی
مست خداوندی خود، کشتی گرفتی با خدا

آخر چه گوید غرّه‌ای، جز ز آفتابی ذرّه‌ای
از بحر قُلزم قطره‌ای، زین بی‌نهایت ماجرا...

جلال‌الدین محمد بلخی
دیوان شمس

#جیمز_وب
11.7K viewsedited  08:31
باز کردن / نظر دهید
2022-07-10 19:56:08
رند؛
زشت‌ترین کلمه
در خدمت عالی‌ترین مفهوم
#یکشنبه‌_ها_و_حافظ


رند و زاهد با سنایی شروع می‌شود اما پارادوکس هنری و نظام دادنش در زبان حافظ به کمال رسیده است. هنرِ حافظ در قرار دادن این تم‌ها و موتیوها در مقابل همدیگر است وگرنه هستهٔ معنایی این موضوع نزد دیگران هم بوده است.
«رند» در زبان عصر حافظ و قبل از حافظ بار معنایی بسیار زشتی دارد. معادل لُمپنِ امروزی است یعنی چاقوکش و مزاحم مردم.
در داستان حسنک می‌خوانید
مُشتی رند را سیم دادند تا بر حسنک سنگ بزنند.

«رند» زشت‌ترین مفهوم را داشت و ملامتی‌ها عالی‌ترین استفاده را از آن کرده‌اند. حافظ هم که بهترین میراث‌بَر ارزش‌های ملامتی است در میان واژه‌ها گشته و بدترین کلمه را پیدا کرده و عالی‌ترین مفهوم را که انسان کامل باشد، قرار داده است.
حافظ رند را برای مفهوم انسان به کار می‌برد که نشان‌دهندهٔ «ولی» در نظام تصوف است. هرکجا «ولی» آورده، در قرینه‌اش هم «رند» را قرار داده است:
رندان تشنه‌لب را آبی نمی‌دهد کس
گویی ولی‌شناسان رفتند از این ولایت

محمدرضا شفیعی کدکنی
این کیمیای هست
جلد سوم، صص ۲۸۱ و ۴۱
ویدیو: اجرای خادمان فرهنگ،
محمدرضا شجریان و داریوش پیرنیاکان، ۱۳۶۷
13.2K viewsedited  16:56
باز کردن / نظر دهید
2022-07-10 18:04:51
ترا به این تن چه تعلق است!
آخر تو به این تن چه نظر می‌کنی ترا به این
تن چه تعلق است، تو قایمی بی‌این و هماره بی‌اینی، اگر شبست پروایِ تن نداری و اگر روزست مشغولی به کارها، هرگز با تن نیستی، اکنون چه می‌لرزی برین تن چون یک ساعت با وی نیستی جای‌های دیگری.
تو کجا و تن کجا.
این تن مغلطهٔ عظیم است، پندارد که او مُرد او نیز مُرد، هی تو چه تعلق داری به تن.
این چشم‌بندیِ عظیم است، ساحران فرعون چون ذره‌ای واقف شدند، تن را فدا کردند
خود را دیدند که قایم‌اند بی‌این تن و‌ تن به ایشان هیچ‌ تعلّقی ندارد،
و همچنین ابراهیم و اسماعیل و انبیاء و‌ اولیاء چون واقف شدند، از تن و بود و نابود او فارغ شدند..
حجّاج بَنگی خورده و سر بر در نهاده بانگ می‌زد که در را مجنبانید تا سرم نیفتد، پنداشته بود که سرش از تنش جداست و به واسطهٔ در قایمست،
احوال ما و خلق همچنین است پندارند که به بدن تعلّق دارند یا قایم به بدن‌اند.

جلال الدین بلخی
کتابِ فیه مافیه
تصحیح زنده‌یاد استاد بدیع الزمان فروزانفر
صفحهٔ ۳۰
نگاره: قربانی حضرت ابراهیم (ع)، قرن ۱۶م
پی‌نوشت:
حجّاج: حجّاج بن یوسف ثقفی، والی حجاز و عراق در خلافت امویان
بنگ: حشیش، مخدر
9.6K views15:04
باز کردن / نظر دهید