Get Mystery Box with random crypto!

جایگاهِ ما، کجایِ این منظومه‌یِ درد است؟ بعضی‌ مردمان‌ در مقا | شهاب‌الدّین بنائیان

جایگاهِ ما، کجایِ این منظومه‌یِ درد است؟

بعضی‌ مردمان‌ در مقابلِ ظلم، سکوت می‌کنند و برخی با ظالم همراهی! نتیجه‌یِ کارِ این هر دو؛ پایداریِ ستم است! عدّه‌ای هم هستند که در برابر جبّاران، خاموشی نمی‌‌گزینند... زیرا بار سنگینی‌ست تحمّل صمت و سکوتِ قومی که صیدِ صیّادِ جهالت‌اند.
راویِ صادقِ تاریخ، می‌گوید: در عهدِ حیاتِ نورانیِ پیامبرِ خاتم(ص)؛ کسانی، از رویِ جهل و عناد، نبیّ مکرم اسلام صلّی‌الله‌علیه‌وآله را "ابتر" خطاب ‌‌نمودند... زمانی نگذشت که خالقِ مُستعان؛ جانِ‌جهان، حضرت انسیّه‌یِ حورا، فاطمهِ‌زهرا علیهاسلام را به قطبِ عالم امکان،‌ هدیه فرمود. وجودِ مطهّره‌ای که در آیاتِ قرآن، به "کوثر" تعبیر شد... و دیری نپایید که این شجره‌یِ طیّبه‌یِ فیضِ‌کثیر، عالم‌گیر گشت و اکنون می‌بینیم که آثار وجودیِ آن نورِ کامل، بسی محسوس و موجود است. امّا کجایند آنها که شمسِ نبوّت را "ابتر" می‌خواندند؟! اینک؛ نام و مرامِ کدام، باقی است و اسم و رسمِ کدام، ‌فانی؟
روزی، از اندیشمندی درباره‌یِ عاقبتِ ریزش‌ها و رویش‌هایِ خاصّان پرسیدم، فرمود؛ جماعتی همچو پاره‌سنگ‌هایِ زیرینِ رودخانه‌اند و کثیری، کَفِ نشسته بر سطحِ آب... کدامشان‌ بقا می‌یابند...؟
او می‌مانَد که مقامِ ربّانیِ حقیقتِ‌متعال را ادراک کند... او می‌مانَد که بندگیِ غیرِ حق را به اطاعتِ حق رُجحان ندهد. او می‌مانَد که اندکی از ژرفایِ بحرِ علویِ "إِلَهِي كَفَى بِي عِزّاً أَنْ أَكُونَ لَكَ عَبْداً وَ كَفَى بِي فَخْراً أَنْ تَكُونَ لِي رَبّاً أَنْتَ كَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِي كَمَا تُحِبُّ" را دیده و از آبِ‌حیاتش چشیده باشد.
طریقِ این‌‌ بندگی، از مسیرِ حق‌طلبی می‌گذرد و ناگفته پیداست که گامِ نخستِ این راهِ خطیر، کسبِ بینش لازم برای شناختِ مصدرِ حق است... بصیرتی که "افکارِ انسان" را از سلطه‌یِ تاریکی نجات داده و به سویِ روشنایی معطوف می‌سازد.
نورِ حقیقت، خورشیدِ تاریک‌ناشدنی‌ست... مگر می‌توان آفتابِ روز را انکار کرد؟ منکرانِ خورشید، "خود" را به‌خوابِ غفلت زده‌، دل به پایداریِ ظلمت سپرده، و شعله‌یِ امید، به‌تیغِ نومیدی کشته‌اند. و الّا دلیل ندارد که حق را کتمان کنند... صاحب حق را از حقوقش منع، و به‌حقیقت، لباسِ دروغینِ مصلحت بپوشانند. همان مصلحتی که آموزگارِ حق‌جویِ انقلاب، در آثارش، مذموم ‌می‌شمارد! "علیِ شریعتی" به جنگ مبانیِ آنِ مصلحتی می‌رود که جناب مالک‌اشترِ نخعی را از دو قدمیِ ستون خیمه‌گاه فسادِ اموی، به‌جبرِ خوارج، باز می‌گرداند و حکمیّت را بر قرآنِ ناطق، تحمیل می‌کند... پا به عرصه‌یِ نبرد با سپاهِ کینه و حسدی می‌نهد که تحتِ لوایِ مصلحت‌سنجیِ اربابانِ سقیفه، موجبِ خانه‌نشینیِ ۲۵ ساله‌یِ امام‌ِعدل علیه‌السّلام می‌گردد... شریعتی، به عصرها و نسل‌ها نهیب می‌زند که مپندارید علیِ زمانه‌تان را شناخته‌اید... "علی تنهاست" که اگر او را می‌شناختید؛ باید عمقِ تنهایی‌اش، درک می‌کردید و قدری از تلخی‌ِ غربتش را در ذائقه‌تان احساس می‌نمودید... و اجر و مُزدِ مقرّبانِ بزمِ حقایق، در روزگارِ ستیزِ مدامِ راستی و ناراستی، جز این نیست: فَقُتِلَ مَن قُتِل و سُبِیَ مَن سُبِی و اُقصِیَ مَن اُقصِی... آری! برای آنکه بدانیم بر عهدِ ولایتِ‌حق، چقدر پایداریم؛ باید بدانیم که جایگاهِ ما، در کجایِ این منظومه‌یِ درد است؟
#نقد_ایام
@shbanaiyan