Get Mystery Box with random crypto!

یک دنده‌عقب فمینیستی صوفیا نصرالهی- منتقد سینما وقتی از فی | صبح نو

یک دنده‌عقب فمینیستی

صوفیا نصرالهی- منتقد سینما

وقتی از فیلم‌فارسی صحبت می‌کنیم (همان جریان حاکم فیلم‌های پیش از انقلاب که خیلی‌هایشان را به لحاظ سینمایی تحقیر می‌کنیم)، اولین چیزی که به نظرمان می‌آید، کارگردانی‌های آن‌ها نیست، بلکه داستان‌های ساده‌انگارانه و سطحی است. مثل اینکه در یک محله‌ پایین شهر، زن زیبایی باشد که مرد معتمد محله به او چشم دارد و او از ترس شوهرش چیزی نمی‌گوید؛ اما این قصه مربوط به دهه ۴۰ و ۵۰ نیست. این خلاصه‌ داستان فیلم «ابلق» نرگس آبیار است.


ابلق با نماهایی از لانگ‌ شات یک محله‌ فقیرنشین در حومه‌ شهر شروع می‌شود. از آن حومه‌هایی که در فیلم‌هایی مثل «مغزهای کوچک زنگ‌زده» و «شنای پروانه» شاهدش هستیم، از آن جغرافیایی که تصویرش بعد از فیلم «ابد و یک روز» باب شد و حالا دل‌مان لک زده که کاش فیلم‌سازی دوباره درباره‌ طبقه‌ متوسط فیلم بسازد. خلاصه‌اش اینکه فیلم با کتک خوردن یک زن از شوهرش و خودزنی شوهر بعد از آن، شروع می‌شود. چند دقیقه‌ای از فیلم باید بگذرد که هوتن شکیبا را بتوانیم در هیأت علی بشناسیم.


آن صحنه‌ دورهمی زن‌ها که جلال به همه‌شان از پیر و جوان و زشت و زیبا نظر داشته، نه تنها در فیلم‌نامه سرهم‌بندی شده که اجرای سردستی خیلی بدی هم دارد. استقبال مردم از فیلمی که همه‌ آدم‌ها در آن یا دروغگو و پنهان‌کارند یا در بهترین حالت، قربانی، هم عجیب است و هم ترسناک. «ابلق» ناامیدم کرد. فیلمی که ضد زن، ضد انسانیت و ضد آن سینمایی است که مثلا در بسترش «نفس» را دوست داشتیم.

ادامه این مطلب را در لینک زیر دنبال کنید

https://sobhe-no.ir/newspaper/1653/5/62814

@sobhe_no