چون زن اول گرفتم خوب بود زندگی بس عادی و مطلوب بود با زن دوم چو گشتم آشنا چند وقتی خوش گذش، اونم پنا سومی جان و دلم را تازه کرد بعد چندی بنده را جمبازه کرد بر زن چارم چو گشتم مبتلا مهریه ش کردم دو تا شمش طلا زرت من با این یکی قمسول شد جان ناقابل فدای پول شد دل چو زنگی، زنگ زد از مد فتاد خس خسی ور سینه قلبم شد گشاد بعد اینها عمر من شد بر فنا زیر خاکم، چار زن ماندن بجا در دل گورم ولی چون سائلم بر همه این چارتن بس مایلم #زنگی_دل 48 viewsedited 10:47