طنز کرمونی

2022-05-12 00:49:04 بیست سؤالی!

نان گران است؟ ما نمی‌دانیم
نرخِ جان است؟ ما نمی‌دانیم

گُردهٔ ما برای بعضی‌ها
نردبان است؟ ما نمی‌دانیم

سهمِ ملّت فقط از این سُفره
استخوان است؟ ما نمی‌دانیم

در خبر گفت: "میم-الف" دزد است!
چیستان است؟ ما نمی‌دانیم

گوسفندی که دکترا دارد
نکته‌دان است؟ ما نمی‌دانیم

شهرِ هِرْت است و دزد، همدستِ
پاسبان است؟ ما نمی‌دانیم

مش حسن از ادارهٔ گاوش
ناتوان است؟ ما نمی‌دانیم

راهزن‌ها شبیهِ هم‌ هستند
این همان است؟ ما نمی‌دانیم

هر بلایی که می‌شود نازل
امتحان است؟ ما نمی‌دانیم

رُتبهٔ ما از انتها اول
در جهان است؟ ما نمی‌دانیم

پایِ چیزی به جز منافعِ ما
در میان است؟ ما نمی‌دانیم
‌
شاعرِ شعرِ فوق بعد از این
در امان است؟ ما نمیدانیم!

#شروین_سلیمانی

@tanzekermoni باز کردن / نظر دهید

2022-04-28 20:04:59 #شعرطنز
@tanzekermoni باز کردن / نظر دهید

2022-03-25 00:01:38 جوانی با زنی فاضله عقد ازدواج بست. بعد از گذشت چند روز، زنِ فاضله به شوهر گفت: من عالمه هستم و لازم ميدانم زندگی خود را مطابق شریعت سامان دهیم.

جناب شوهر با شنیدن این حرف، خیلی خوشحال شد و گفت خدا را شکر که چنین زنی نصیبم شد تا مطابق شریعت زندگی ‌کنیم.

چند روزی که از عروسیشان گذشت، زن فاضله به شوهر گفت: ببین من با تو قرار گذاشتم که مطابق شریعت زندگی کنيم، شوهر گفت همينطور است. زن گفت ببين در شریعت خدمت كردن به پدر شوهر و مادر شوهر بر عروس واجب نیست. همچنین در شریعت است که مسکن زن بر شوهر الزامی می‌باشد، پس باید برایم منزلى جداگانه‌ مهیا کنی.

آقای شوهر فكر كرد كه تهيه مسکن جداگانه چندان مشکلی نیست، اما پدر و مادر پیر تکلیفشان چه میشود؟ مرد این ناراحتی را نزد استادی از علما که فقیه بود بیان كرد. بعد از طرح مشكل، استاد جواب داد که حرف همسرت درست است و در اينجا حق با اوست.
مرد جواب داد: جناب استاد من نیامده‌ام که فتوی بپرسم، من برای راه حل نزد شما آمده‌ام، مرا راهنمایی کنید تا از این مشکل خلاص شوم.

فقیه گفت: اين مسأله یک راه حل آسان دارد، به خانمت بگو که من و تو با همدیگر قرار گذاشته‌ایم که مطابق شریعت زندگی کنیم لذا مطابق شریعت من می‌توانم زن دوم بگیرم تا زن دومم برای والدینم خدمت کند، ضمناً برایت مسکن جداگانه‌ای نيز مهیا می‌کنم.

شب، شوهر به زنش جوابی که از استاد شنیده‌ بود را بیان کرد.
زنِ فاضله، بهت زده گفت: ای من به قربان پدر و مادرت شوم، در این چند روز متوجه شدم که پدر و مادر تو مانند پدر و مادر خود من هستند و خدمت به آنها از نظر شريعت، در حُكم اکرام به مسلمين است، من با جان و دل برای آنها خدمت خواهم ‌کرد و ضرورتى نیست كه شما همسر دوم اختيار كنيد!

نتيجه گيرى پند آموز :
*کمی از اوقاتمان را نزد اساتید اهل علم على الخصوص علم فقه بگذرانیم، زیرا همه مسائل كه با گوگل حل نمی‌شوند!*

#طنز باز کردن / نظر دهید

2022-03-22 23:07:39 لبت زیباست چون غنچه فقط مسواک کم داری
قدت رعنا بود اما تنی چالاک کم داری
به علم و حلم و زیبایی و اخلاق و هنرمندی
حقیقت بی نظیری تو، فقط ادراک کم داری
صدای دلربایت بس بلند و ناز می باشد
گمانم باند بلعیدی فقط
پژواک کم داری
اگر از هر سرانگشت دراز دوک مانندت
نریزد صد هنر جانا گمانم لاک کم داری
نمی ریزی اگر خاک سیه بر فرق من هر دم
نداری بیل با خود یا که شاید خاک کم داری
اگر خود را نمی پوشی به پیش چشم نامحرم
گمانم یا نمی بینی و یا پوشاک کم داری
اگر روزی فقط ده بار در بازار می گردی
بفرما درد پا داری؟ ببینم
ساک کم داری؟!
شکم موزون و وزنت خوب و اهل جنب و جوش و کار
غذا خوب می خوری اما کمی امساک کم داری
دماغت مثل بافور و دهانت باز چون منقل
دو ابرویت چنان انبر فقط تریاک کم داری
از این دکان و آن دکان همیشه می خری نسیه
در این اوضاع بی پولی دلی غمناک کم داری
شاعر مسعود اسدی باز کردن / نظر دهید

2022-03-22 08:37:05 #طنز_تلخ


خوشا آنان که در نوروز شادند
تِراوِلمندهای اقتصادند
برای حیف و میلِ مال مردم
تمام سال در حال جهادند

خوشا آنان که بر لُپ چال دارند
در این نوروز، عشق و حال دارند
خوشا آن عده که سرتاسر سال
سری در سطل بیت المال دارند

خوشا آنان که مثل برگ یاسَند
فقط با دُم کلفتان در تماسند
علیرغم رکود اقتصادی
به شادی دور هم می اختلاسند

خوشا آنان که دائم برقرارند
هوایی هم به جز خدمت ندارند
در این دوران ضعف معنویت
کماکان مؤمنانی رانت خوارند

خوشا آنان که با اخلاص بُردند
پس از آن دل به کانادا سپردند
خوشا آنان که در دنیای فانی
همیشه فی سبیل الله خوردند ...


‌‌‎‌‌‌‎‌‎ باز کردن / نظر دهید

2022-03-15 19:06:46 《چرا؟》
چرا در شهر ما سگ هست بسیار
خرامان می روند در بین بلوار
توجه می شود بر زور اتباع
جوان ما بود پیوسته بیکار
چرا افغانیان اینجا ردیف اند
تبسم می کنند بر قامت یار
نمیدانم چرا شورا نداده
گزارش از امور، نه پیر و نه پار
چرا پل را نکردند باز و تاسیس
کتی وا کرده اند همطو کت غار
میبا تاب بخوری توی سه راهی
چپ اندر راس بری مانند یک مار
چرا میدون۱ رها گشته به زاری
نمیشه این زمین با کار، تیمار
چرا شهردار نمی باشد جوابگو
به حرف بنده و ایشان و سرکار
چرا اوقاف کرمان مردمی نیست
نداره کار و حرفش هیچ معیار
اداره ی تلیفون روچ و پوچه
مریضه، حال نداره، هست بیمار
خطوط ثابتش هم نیست کافی
برای یه قرون هی میزنه، جار
یکی کوچه بود نامش ابالفضل ۲
تردد میکنه ماشین و هم بار
ولی از بس بود این کوچووو تنگ
اگر هادر نشی میری تو ناسار
خدا خیرت بده شورای قبلی
که کار کردی بسی روز و شب تار
بدان زنگی دلان هستند ذاکر
ز هر خدمتگزاری سوی دادار
خدایا از تو میخواهیم دائم
دهی قدرت به مردمدار و دیندار
به پمپ گاز مون صد آفرین باد
که نیس تعطیل، درگاهش سراوسار
خدایا قدرتی ده حرف مردم
رسانیم بر حسن یا شهر و شهردار
عباس زنگی آبادی #زنگی_دل

#شعرطنز
#زنگی_آباد
۱_ میدان ورزشی
۲_ #کوچه_عباسعلی

http://t.me/zangi_abad باز کردن / نظر دهید

2022-03-13 11:28:29 میخوام نصیحتت کنم
خوشگل و فرمتت کنم
وقتی میای تو شهرما
نکن بد حرفی از  زنا
هشوخ نما، بلی، تو تیل
سر به سره، علی سبیل
هر وخ بدر میری و، تو
یه پف بکن ور تو کوتو
چغوک و مفشو و مویز
وردار کمو، آرتار ببیز
اگر رفتی تو پیش خان
ببر یه کادوی گران
حنا ببند به دستات
نزن تو دس به پستات
حرفای مف مف مزن
مگو که مردم، دزن
سوغات ببر ز کرمون
حنا، زیره و ترخون
با باجناقت خوب باش
سر وتک و محبوب باش
به مادر زن سر بزن
حرف از پدر زن، مزن
بچه ره بل تو گاچو
بخوز یه کوف اوماچو
تعربف مکن از ننت
پیش قومای زنت
خلاصه باید بشی
هنطو لکو  کشمشی
آدم بشو گوش بکن
غم رو فراموش بکن
به زنگی دل، زنگ بزن
براش ی آهنگ بزن

عباس زنگی آبادی #زنگی_دل باز کردن / نظر دهید

2022-02-13 16:54:04 چون شود روز مردکا؛ نزدیک
از تو کت در میا؛ دتا هونزیک
میشه ارزون طلا و نقره و زر
زیر پوش است ارزشش بیشتر
چون به جوراب میرسه ضیفه
میگه ور تو ؛ همینووم حیفه
مرد میگه مکن جفا همسر
من نمی خوام برو بده مادر
مستحق تر ز من همان باشد
ماه و خورشید و کهکشان باشد
پدرت ماهتاب تابان است
تیر و مرداد و مهر و آبان است
خواهرت هم گله؛ پر از بویه
رازقی؛ نرگسه؛ لب جویه
مرد خوبی است هم برادر تو
نیست بی حال مثل همسرتو
آل خولی و شمر هستم من
نفله ام؛ فسفسو و خستم من
تو فرشته؛ منم چو مار دو سر
دست بردار از من ای دلبر
اهل تو ؛ اهل شادی و شورند
بانمک، خوش ادا و مغرورند
قوم من بی قواره و زشتند
که مرا ور تو بی وفا کشتند
پاچه ور مالیده هستن و داشن
همطو می یان؛ میبا برن؛ پاشن
قلب 《زنگی دل》 از تو چرکینه
روز و حالش به روز مرد اینه
عباس زنگی آبادی #زنگی_دل باز کردن / نظر دهید

2022-02-13 16:06:29 عید است امان ز این کرونا
هم روز علی و یوم مردا
حالی بکن ای جوان به نَنو
ماچی نکنه به کُفتِ بابا
**************************
آمد کرونا و خسته هستیم
پیش زن و بچه ها نشستیم
عید علوی است و روز شادی
دستکش دستمون، پوزه رِ بستیم
**************************
کرمون شده بی صدا و تَووار
حتی نِمیا صدا زِ ناسار
با این کرونای بی مروت
تعطیل شده تموم بازار
************************
عباس زنگی آبادی ( #زنگی_دل ) باز کردن / نظر دهید

2022-02-13 00:04:07 تیارتای کرمونی به قلم و یاانتخاب شاعرطنز پردازکرمانی، عباس زنگی آبادی، متخلص به زنگی دل
خنديدن يک نيايش است.
اگربتواني بخندی وبخندانی،
آموخته اي که چگونه نيايش کني.
هنگامي که هر سلول بدن توبخندد،
هر بافت وجودت ازشادي بلرزد،
به آرامشی عظیم دست خواهی یافت.
t.me/tanzekermoni باز کردن / نظر دهید