* بخشهایی از فصل یکم (سودائیان عالم پندار) * کسانی اعتقاد دار | زنان و مسائل اجتماعی
* بخشهایی از فصل یکم (سودائیان عالم پندار) * کسانی اعتقاد دارند جامعه بشری را نمیتوان زمینی خالی فرض کرد و دست به مهندسی اجتماعی برای ساختن ساختمانی مطلوب از روی نقشه زد. اول، نقشه اجتماعی نه بر زمینی بایر، بلکه در محیطی زنده به اجرا در میآید و برای ساختن هر بنایی باید بنایی دیگر را نابود کرد، و اگر در نقشه اولیه تجدید نظر شود، چه بسا بنای ویران شده قابل احیا نباشد. دوم، طرحهای اجتماعی ناچارند خرده فرهنگ میانگین و مدل را در نظر بگیرند و چنین چیزی وجود ندارد. سوم، نتیجه طرحهای اصلاح اقتصادی وقتی از صافی خصوصیات روانشناختی خرده فرهنگها بگذرد همانی نخواهد بود که روی کاغذ در نظر گرفته شده است. چهارم، وقتی نخستین تغییر در جامعه اعمال میشود، با جامعهای جدید روبه روییم غیر از آنچه ابتدا مبنا گرفتهایم. و چون تغییرهای پیاپی سبب میشود جامعه بازشناختنی نباشد، طرحهای بعدی در حکم تیرهایی در تاریکی است. بنابراین مهندسی اجتماعی، در عمل، نقش زدن بر شن روان است که هر لحظه به شکلی تازه در میآید. مخالفان مهندسی اجتماعی گاه دستکاری از بالا در کشورهایی مانند ایران را مثال میزنند که پس از هر تغییری در بافت جامعه، صورت بندي جديد چنان تازگی دارد و مهارناپذیر است که پیشتر قابل تصور نبود. در مقابل، کسانی اعتقاد دارند کار بشر مهندسی است و گرچه می توان به نتایج کار نمره قبولی نداد، اصول مهندسي اجتماعی به اندازه مهندسی فنی اعتبار دارد. حتی در کشورهای بزرگ صنعتی پلهایی فرو میریزد و دستگاههایی از نظر طراحی، اسباب خنده و ملامت میشود، اما اصول مهندسی زیر سؤال نمیرود. همه کسانی که اهل مهندسی اجتماعی بودهاند به شهرت، یا بدنامی، و به درجاتی متفاوت از موفقیت رسیدهاند. جزیره کوچک سنگاپور در جنوب شرقی آسیا به این سبب در فهرست کشورهای سرآمد جهان قرار گرفته که افسرانی تعلیم دیده زیر دست مستعمرهچیان انگلیسی اصول سربازخانه را در کشور نواستقلال به اجرا درآوردهاند. با این همه، زمانی که همین دولت، با کارنامهای درخشان در مهندسی اجتماعی، دریافت که خرده فرهنگ غالب جامعه در خطر اقلیتشدن است و دست به تشویق افزایش موالید در یک قشر معین زد، به این مشکل برخورد که درسخواندههای مرقه، یعنی درست اعضای همان خردهفرهنگی که قرار است سروری کند، از پرورش فرزندان بیشتر اکراه دارند زیرا برای این کار باید از رفاه فردي خویش بکاهند. در کوبا، کاسترو بر پایه نظریهای اجتماعی دست به مهندسی زد و در بریتانیا، تاچر بر پایه نظریهای فردگرایانه. همه این مهندسها دوستانی خطا پوش و منتقدانی بیرحم دارند.