خانوادهی یکی از والدینم به واسطهی ریشههای قومیتی و سنتهاش | زنان و مسائل اجتماعی
خانوادهی یکی از والدینم به واسطهی ریشههای قومیتی و سنتهاشون نسبت به زنها سختگیر بودند و در واقع به بهانهی تعصب و احساس مسئولیت اجازهی زندگی آزادانه رو از زنها سلب میکردند و گاهی به همین بهانه حتی از حقوقی مثل ارث و اجازهی طلاق و سرپرستی بچه هم منع میشدند.
توی چند دهه گذشته رفته رفته دخترها یکی بعد از اون یکی درس خوندند و سری اول درس خوندهها و دانشگاه رفتهها به بهانهی تنعم مالی خانواده اجازهی سرکار رفتن نداشتند و باید ازدواج میکردند، اول با ضرب و زور دانشگاه تک جنسیتی رفتند و بعد هم دنبال شغل معلمی که خدای نکرده به غیرت مردانشون خدشه وارد نشه، بعد توی همون نسل استقلال مالی این زنها فضا رو جور عجیبی برای خودشون و بقیه دخترها باز کرد، تقریبا هیچ کدوم از مادرها تسلیم ازدواج دخترانشون قبل از رفتن به دانشگاه نشدند، آزادی عمل زنان شاغل طایفه باعث شد مادرهای خانهدار و درس نخونده فضا رو برای دخترهاشون با هر زبونی که بلد بودند، باز کنند.
بعدش دیگه اون شرط فقط آموزش و پرورش و فقط دانشگاه تکجنسیتی عقب رفت. زنهای شاغل خانواده به واسطهی استقلال مالی اتومبیل خریدند، دیگه لازم نبود فقط با شوهر یا رانندهی شوهر اجازهی رفت و آمد داشته باشند. با مردهایی بیرون از طایفه و غیرهمزبون ازدواج کردند. اگر مجبور به طلاق بودند و منتظر اجازهی خانواده نموندند، جدا شدند و خونهی مستقلشون رو داشتند، حضانت بچههاشون رو خودشون به عهده گرفتند.
این استقلال مالی به واسطهی تحصیل و داشتن شغل حتی به بهتر شدن وضعیت مادرها و خالههای خونهدار ختم شد.
زنهای شاغل اولین سفرهای زنانه شهرهای مذهبی رو برای مادربزرگ و خالهها فراهم کردند، بعد این سفرها به جاهای تفریحی ختم شد. اجبار به حجاب سفت و سخت عقب رفت، مردهای اتوریتهدار دیگه جرات نداشتند بگن ارثیهی دختر همون جهیزیهشه و ما به دوماد ارث نمیدیم. حالا حتی پدربزرگها هم عوض شدند، دوست دارند نوههای دختر درس بخونند. اصرار دارند حتما دخترها قید کنند بعد از ازدواج هم کار خواهند کرد.
اینکه میگن دانشگاه فایده نداره راستش برای من خندهداره، اگه این دخترها دانشگاه نرفته بودند الان قربانی هر روزهی اون تعصبکور میشدن، تحصیل زنها باعث شد مردها هم عوض بشن و زنها رو مایملک شخصی ندونند.