حکایت لطیف عارفی در مجلس نشسته ،جاهلی خواست که او را خجل ساز | دوره های رایگان
حکایت لطیف
عارفی در مجلس نشسته ،جاهلی خواست که او را خجل سازد. گاوی در بیرون صدا می زد جاهل به عارف گفت که:گاو تو را صدا می زند. عارف گفت: بلی سخنی می گوید که مرا خجالت آید ذکر کنم.حاضران گفتند: بگو مضایقه ای نیست. گفت: می گوید که: تو از جنس مائی میان خران چه کار می کنی؟ برخیز نزد ما بشتاب.