دردِ جاودانِگی

2022-09-01 11:26:44 فرقی ندارد
زودتر
یا با کمی تأخیر

جا می‌گذارد زندگی ما را
در ایستگاهی بی‌نشان و
در مِهی دلگیر...

#عبدالحمید_ضیایی
#در_ازدحام‌_تنهایان
@ abdolhamidziaei باز کردن / نظر دهید

2022-08-31 09:21:46 غزل تازه

چه برفِ بی‌شکوهی! می‌شکوفد باز هم عیدی
مبارک‌ باد بر اهلِ شب، استغنایِ نومیدی

نگاهت کردم و با گریه گفتم: عشق، عادت نیست؟
همان‌وقتی که وقتش بود و زیرِ لب تو خندیدی

دلم تنگ است و می‌دانی تو؛ مدت‌هاست، مدت‌هاست...
ولی چیزی نپرسیدی، ولی چیزی نپرسیدی

کسی که رفته، هرگز برنخواهد گشت! آه ای ابر!
تمام عمر بر گوری تهی، بیهوده باریدی

جهان، خُنیاگرِ زیبایی و شورِ حقیقت بود
ولی تو در هیاهوی درونت هیچ نشنیدی!

نه مجنونی‌ست در وَهمِ بیابان و نه لیلایی
تماشا می‌کند در چشمه، خود را شاخه‌ی بیدی...

#عبدالحمید_ضیایی
@abdolhamidziaei باز کردن / نظر دهید

2022-08-30 21:29:50 موسیقی دلنشینِ شبانه
نه گریه‌ای...
آلبوم چه آتش‌ها
آهنگساز: علی قمصری

@abd0lhamidziaei باز کردن / نظر دهید

2022-08-28 22:51:06 غزل تازه
چه راه‌ها که نرفتم! که از خودم بگریزم
نبود مقصدی انگار و جاده شد همه‌چیزم

یکی از آن‌همه یارانِ رفته، باز نیـــامد
به خاکشان چه‌قدَر خونِ دل ز دیده بریزم؟

نه مانده دین و نه دنیا، برای کافرِ درویش
خودت بگو چه قدر با خود و خدا بِسِتیزم!

ولی غیابِ تو، زیباترین حضورِ جهان است...
اگرچه خسته‌ای از حرف‌های ضد و نقیضم

به گریه باز بپرسم: شکوفه‌ای که بریزد...؟
به بوسه باز بگویی: غمت بخیر عزیزم!

#عبدالحمید_ضیایی
@abdolhamidziaei باز کردن / نظر دهید

2022-08-25 16:29:58 ای مجال ناگهان با هرچه داری مست باش!
شعر: عبدالحمید ضیایی
خوانش و اجرا: وحید کیانی باز کردن / نظر دهید

2022-08-23 11:27:16 سخنرانی در شب مولانا
موضوع؛: شمس تبریزی؛ یاغیِ غریب فرهنگ ایرانی
#عبدالحمید _ضیایی
تهران؛ فرهنگسرای_اندیشه
۲۶اذرماه ۱۴٠٠ شمسی
@abdolhamidziaei باز کردن / نظر دهید

2022-08-23 08:12:30 لینک ثبت‌نام درسگفتار آشنایی با فلسفه غرب

https://amozegara.com/product/falsafe6/ باز کردن / نظر دهید

2022-08-22 12:14:43 دیدار در برف

«در ۲۲ ژانویه ۱۹۶۱ با هرمان هسه در خانه‌اش در مونتانیولا ناهار می‌خوردم. برف دانه‌ها در کنار پنجره این‌سو و آن سو می‌ریختند اما در دوردست، آسمان روشن و صاف بود.
هنگامی که از تماشای چشم انداز سر برگرداندم
با چشمان آبیِ شفاف هِسه که در آن سوی میز نشسته بود، مواجه شدم. بی اختیار گفتم: چه سعادتی که امروز خود را با شما در حال ناهار خوردن می بینم!
 هسه جواب داد: هیچ چیز اتفاقی نیست. این جا فقط مهمانان راستین می‌آیند. این دایره‌ی قسمت است».

سرانو، میگل، با یونگ و هِسه، ترجمه سیروس شمیسا، میترا، ۱۳۸۴، ص ۹۶.

@abdolhamidziaei باز کردن / نظر دهید

2022-08-22 10:18:24 غزل تازه

ما فاتحانِ قلعه‌ی ویرانِ «دیروز»یم
در حیرت‌آبادِ خُرافه، حکمت‌آموزیم

جز آشتی با خویش و تنهایی، بهشتی نیست
ما برزخی‌ها، هیمه‌های دوزخ‌افروزیم

هم ریشخندِ خویش و مخلوق و خداوندیم؛
هم بر سرِ خوانِ جهان، آشِ دهن‌سوزیم!

دلقک، به دلقک در سکوتی ژرف می‌خندد
میراث‌خوارِ تاج و تختِ میرِ نوروزیم...

پیراهنی از تار و پودِ خونِ دل دادی
هربار پاره می‌کنی، هربار می‌دوزیم

تاریک‌تر گشتیم، از لعنت به تاریکی
باید به قدر وُسعِمان شمعی برافروزیم

#عبدالحمید_ضیایی
@abdolhamidziaei باز کردن / نظر دهید

2022-08-17 22:16:09 غزل خوب بشنویم
میانِ عاشق و معشوق هیچ حائل نیست
تو خود حجابِ خودی حافظ از میان برخیز


#حافظ‌_خوانی
#عبدالحمید_ضیایی
@abdolhamidziaei باز کردن / نظر دهید