متروپل نماد بود؛ نماد مدیریتی که با رانت، زد و بند، و روابط قط | عبدالرضاسلطانی
متروپل نماد بود؛ نماد مدیریتی که با رانت، زد و بند، و روابط قطعا ناسالم، فاجعه آفرید. شاید نزدیکترین مثال به بمبِ طرحِ ارز ۴۲۰۰ی، متروپل باشد؛ ساختار رانتساز، پر مساله، ناسالم و فاجعهباری که نهتنها اقتصاد کشور را در مسیر تباهی قرار داد، بلکه هماکنون نیز تبعات آن، گریبانگیر یک ملت شده، و اکنون فشار ناشی از سختیِ بارِ این ساختار، ساختمان معیشت مردم را بر سر سفرههای ملت آوار کرده، و در دو راهی تخریبِ این سازهی از اساس کج و خراب، و یا ادامه زیست در این ساختمان، لاجرم چارهای جز تصحیح اشتباه نبوده و نیست، اما مساله آنجاست که اقتصاد و معیشت مردم، اکنون دیگر توان پذیرش این مقدار از فشار را ندارد. در واقع، ادامه مسیر قبلی شدنی نبود، و گام نهادن در مسیر جدید، ظرفیت و پذیرش اجتماعی ندارد، چراکه جان و توانی برای اقتصاد و مردم باقی نمانده که بیش از این بتوانند وزن این همه فشار را تحمل کنند، و حاکمیت باید بداند که سکوت فعلی مردم، ناشی از رضایتمندی یا عدم اعتراض و انتقاد نیست، بلکه گیر کردن در وضعیت «بیچارگی» یا عدم ورود به مرحله «بدتر شدن» شرایط است. بهعبارتی مردم با تجربه اعتراضات سال ۱۳۹۶ و ۱۳۹۸، به یک جمعبندی عقلانی رسیدهاند، و آن اینکه گام نهادن در ورطه اعتراض، چنانچه طرح جایگزین (آلترناتیو) و لیدر مصلح قابل اتکا نداشته باشد، به خودتخریبیِ منجر خواهد شد که ممکن است در پس آن، دشمن بیرونی حتی تا مرز تجاوز و ترور بلندپایهترین مقامات ایرانی نیز، جری شود. لاجرم، مردم در نقطه «تحیر» عملا قفل شده و نمیدانند دقیقا باید چه کنش یا واکنشی داشته باشند. شاید بخشی از چرایی عدم تحرک عموم جامعه در این شرایط سخت معیشتی برای اعتراض، به نتیجهبخش نبودن، یا نامشخص بودن افق اعتراض، باز گردد. در واقع، خلاء طرح جایگزین، نبود لیدر و شبکه اعتراضیِ غیر بیگانه، عدم وجودِ فرصت تغییر، و هراس از بدتر شدن شرایط، بخشی از چرایی سکوتِ غمبار و افسردگی جامعه فعلیست.