Get Mystery Box with random crypto!

زبان و فرزانگی #بهزاد_زارعی پیش‌تر که زبان در گهواره‌اش فرز | ادب‌سار

زبان و فرزانگی
#بهزاد_زارعی

پیش‌تر که زبان در گهواره‌اش فرزانه می‌پرورانید، اکنون خود فرزانه گشته و در جای‌جای سرزمین‌های پیشرفته، می‌پرورد و همچون کودکی، پیشگام، می‌خزد تا در دوردست‌ها، مادری مهربان او را در آغوش گیرد و به گهواره بگمارد.
او با سدا(صدا)ی گرم و کودکانه‌اش پیشاهنگ این سرود است: «سقف من زبان من است»(۱).

امروز زبان یک افزار ساده و شیوا است که با بهره‌گیری از آن، فرهنگ‌های گوناگون از یکدیگر پیشی گرفته و در راه پیشبرد اندیشه‌های خویش می‌کوشند.
کاری که از دهه‌ها پیش در این مرز و بوم آغاز شده، پیشامد آن اکنون نویسش اندیشمندانی است که درفش زبان باز و پاک را با دست‌های پرتوان خویش می‌فشرند و آن را در جان و روان جوانان این سرزمین برافراشته می‌کنند. افزاری که نه از آن کینه می‌خیزد و نه پیشتاز جنگ است. چون که تنها کارش نوآوری است.

برخی، سامان دادن به زبان مادری و کهن این سرزمین را دشمنی با دیگر زبان‌ها می‌پندارند. آیا جز این است که یک نوآموز زبان پارسی، برای یادگیری آن با دشواری‌هایی روبروست؟
آیا ما نیز خود به سختی آن را در نمی‌یابیم؟
زبانی که بار اندیشه‌ی ایرانشهری را به دوش کشیده، اکنون چه آشفته است!

اگر امروز خواهان گسترش زبان‌مان باشیم، باید آن را زنده و پویا نگاه‌داریم و در راه ساده کردن و به سامان درآوردن آن تلاش کنیم تا افزون بر خود، نوآموزان هم زبان ما را به‌آسانی فرا بگیرند.

اگر گفته می‌شود که به‌جای واژگان بیگانه، برابرهای آن را به‌کار گیرید، از این‌رو است که هر واژه بیگانه تنها خود نیست که در زبان‌مان رخنه می‌کند. ونکه(بلکه) چندین واژه‌ی دیگر را نیز با خود می‌آورد و واژگان برابر کم‌کم به فراموشی سپرده می‌شوند.

بر هر جوان ایرانی است که از یادگار کهن نیاکان خویش پاسداری کرده و در راه پویایی آن بکوشد تا این اندیشه چندهزار ساله به خواستگاه خویش برسد.

چنان‌چه ما در اندیشه‌ی به‌سامان درآوردن زبان‌مان نباشیم، مانند این است که کودک فرزانه‌مان را رها کرده و به آغوش بیگانگان می‌سپاریم.
آنان که با تازش زبانی، سال‌های نه‌چندان دور، پس از آن، خود را به درون مرزهایمان می‌آورند و جوانان ما را انگار از همان کودکی، آنان بزرگ کرده و می‌پرورده‌اند.
باید بیم آن داشت که ما با این تازش زبانی، خود، دشمن زبان و فرهنگ‌مان باشیم.
گویی که زبان و فرهنگ کهن‌مان را سوداگران می‌نویسند و به آن دستورزبانی می‌بخشند و ما از آن‌ها به گران و به بهای جان‌مان می‌خریم.

آری! دستاورد تازش زبانی چیزی جز این نیست که جوانان سرزمین‌های دوردست را رام کرده و به بند می‌کشد!

مرزی که برای زبان برمی‌گزینیم، پایانی را در بر نمی‌گیرد. به پهنای دستان یک فرزانه فراخ شده و خود را به‌سان سرگذشتی بی‌چون و چرا درآورده و به‌مانند سرنوشتی دستخوش دگرگونی می‌شود.
گویا که در آن، چیزی جز واژگان سخنورانه نهفته و شاید دستان فرزانه‌ای را کنار زده و به سخن‌وری کنایه‌آمیز بسنده نمی‌کند و اینک از پای خویش بند را رهانده و به ریسمان کِلک(قلم) تن در نمی‌دهد.

نباید آن را به بند کشید، کنون که راز فرزانگی در آزادی اوست و باید از سخنوری پرهیز کرد چرا که روان او را می‌آزارد.
جامه‌ای زیبا، بسی ساده باید به وی پوشانید، چرا که هر تن‌پوشی باید به او خوش آید زیرا که این‌بار زبان، فرزانگی می‌کند، نه این‌که فرزانه، زبانگری.

اکنون شما را با یکی از ویژگی‌های زبان‌مان که به آن شیوایی و پویایی بخشیده، آشنا می‌کنم.
واژه‌ی نوشتن را بپندارید.
من به شما می‌گویم: "بنویس"
و شما پس از انجام آن، پاسخ می‌دهید: "نوشتم"
پس ما اگر "بنویس" دستوری را مایه(ماده) خام بیانگاریم و نوشتن را فرآورده آن، به‌زیبایی و سادگی می‌توان واژگانی مانند دستگاه "کپی" و "کپی کردن" را دور ریخت و واژگان زیبای "رونویس" و "رونوشت" را به‌کار برد.

و بر همین سیاگ (روش)(۲):

انگار←انگاشت
رو←رفت
ساز←ساخت
بین←دید


پی‌نوشت۱: برای واژه‌ی تازی "سقف"، آسمانه، آسمان و بام پیشنهاد شده است. این گزاره(جمله) از ویتگنشتاین است. برگرداننده‌ی این نویسش(پیام) براین باور است که برای این گزاره، واژه‌ی "سقف" دیدگاه بهتری را می‌رساند.

پی‌نوشت۲: واژگان پایانی دگردیسی کارواژه(فعل) را در زبان پارسی نشان می‌دهد.
به دیگر سخن، رو، انجام دادن کار و رفت کار انجام شده است.

#پیام_پارسی
@AdabSar