2022-08-17 12:28:55
ناسازه و دشوارهی اِشراف بر احادیث صحیح
چه کسی و چه نسلی، احادیث نبوی بیشتری در اختیار داشتند و آگاهتر به سنت بودند؟ علمای قرن اول؟ علمای قرن دوم؟ علمای قرن سوم؟ یا علمای قرن چهارم و پنجم؟
بررسیِ آثار علما و فقهای پس از دورهی تدوین تراث مسلمین و دوران ارتدکسی (قرن سوم به بعد)، ما را به این پاسخ میرساند که به دلیل فضلِ سَلَف(نسلهای نخست مسلمین)، لاجرم فقها و محدثینِ مثلا قرن اول و دوم، بیش از همقطاران خود در قرن سوم و چهارم بر سنت و احادیثِ صحیح اشراف داشتند. این چیزی است که متکلم و فقیه بزرگ حنابله ابن تیمیه میگوید:
«
کسانی که پیش از گردآوریِ این مجموعههای احادیثی بودند، بسی بیشتر از متأخرین بر سنت آگاه بودند... چراکه مجموعههای حدیثی آنها، سینههایشان بود که چند برابرِ احادیث این مجموعهها[ی موجود] را در بر داشت. و هر کسی که این موضوع را بداند، در این گفته شک نمیکند»[1].
نیز ابوحامد غزالی(505هـ)، فقیه متکلم و اصولدان ذوعلوم شافعیان، همین مسأله را به زبان دیگری بیان کرده است. غزالی ضمن بیان لوازم و شروط ضروری اجتهاد، آگاهی به سنت نبوی و علم به تمایز بین احادیث صحیح و غیرصحیح را یکی از شروط بدیهی مجتهد برمیشمارَد. غزالی چنین اِشراف و آگاهیای را منوط بر شناخت احوال راویان حدیث میداند. البته وی متذکر میشود که با وجود تقلید از بخاری و مسلم در تصحیح احادیث، این شرط از دوش مجتهدین برداشته شده است چراکه دستشستن از تقلید از بخاری و مسلم، و شناخت خودبنیادِ راویان در زمانهی او (قرن پنجم و ششم) بسیار دشوار است: «چنین کاری دوردست، و در زمانهی ما با وجود کثرت واسطهها [برای شناخت راویان قرون اولیه] دشوار است»[2]. غزالی در ادامه توضیح میدهد که دلیل لزوم تقلید از بزرگانی چون بخاری و مسلم، این است که مشاهدهی احوال راویانی که سالها قبل فوت شدهاند امری غیرممکن است[3]. غزالی در ادامه مجددا تکرار میکند که اگر قرار باشد کسی در دورهی او، بدون توجه به احادیث کتب صحیح، رأسا و شخصا به دنبال کشف و روایت احادیث صحیح باشد، چنین کاری ـ به دلیل «کثرت واسطهها» ـ دشوار است و: «با گذر زمان، این کار همواره دشوارتر خواهد شد»[4].
نتیجتاً توضیحات غزالی هم مؤیدی بر توضیحات و استدلالات ابن تیمیه است که اِشراف و اطلاع پیشینیان(سَلَف) در موضوع سنت نبوی و احادیث، بسی بیشتر از پَسینیان(خَلَف) است.
نتیجتا بر اساس این سخن غزالی و ابن تیمیه، و در مقام تئوری، قاعدتاً میبایستی کسانی مانند مالک بن انس(179هـ) یا ابوحنیفه(150هـ) بسی بیشتر از متاخرینی مانند احمد حنبل(241هـ) یا محمد بن اسماعیل بخاری(256هـ) بر احادیث صحیح آگاهی داشته باشند. اما وقتی ما از چهارچوب نظریه فاصله میگیریم و پا در جهان واقع میگذاریم، با تصویری کاملا معکوس و گسستی چشمگیر روبرو خواهیم شد. چراکه مثلاً تعداد احادیث صحیحِ محدّث شهیری چون حاکم نیشابوری(405هـ) در اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم، افزون از ده هزار حدیث بوده که دهها برابر احادیث صحیح محدثی چون مالک بن انس(179هـ) در دویست سال پیش از حاکم نیشابوری در مدینهی نبوی است؛ چنانکه احادیث صحیح مدنظر بخاری در اواسط قرن سوم هم دهها وصدها برابر احادیث صحیح مد نظر ابوحنیفه در صد سال پیش از بخاری بوده است.
البته میتوان این دشواره را با یک قید، توجیه کرد؛ و آن اینکه مراد از اِشراف بیشتر قدما بر احادیث نبوی به نسبت متأخرین، برآیند و مجموع تمام علمای سلف است و نه یک مورد خاص. البته این قید نیز، خود معضل و دشوارهی دیگری را پدید میآورد: اگر مجموع احادیث کل علما و محدثین قرن اول، از همین تعداد برای علما و محدثین قرن دوم بیشتر بوده باشد، و به همین ترتیب اگر مجموع احادیث کل علما و محدثین قرن دوم از همین تعداد برای علما و محدثین قرن سوم بیشتر بوده باشد و بدین ترتیب الخ.. آنگاه
نتیجهی منطقی این استدلال چنین است که با مرور زمان و گذر قرنها، تدریجا بخشی از احادیث و سنت نبوی به فراموشی و امحا رفتهاند و نتیجتاً رویهی انتقال منظومهی «اسلام» و یا دستکم «فهم صحیح اسلام»، با نقصان و کاستی مواجه شده است[5].
ــــــــــــــــ
ارجاعات:
[1]. ابن تیمیة،
رفع الملام، ص18، الرئاسة العامة لإدارات البحوث العلمية والإفتاء والدعوة والإرشاد، الرياض.
[2]. «وَذَلِكَ طَوِيلٌ وَهُوَ فِي زَمَانِنَا مَعَ كَثْرَةِ الْوَسَائِطِ عَسِيرٌ»(الغزالی،
المستصفی، ص344)
[3]. همانجا
[4]. همانجا
[5]. گفتنی است کسانی چون ابن تیمیه متوجه این دشواره بودهاند. ابن تیمیه تصریح کرده که احدی از مجتهدین امت نیست که بر تمام احادیث صحیح نبوی آگاهی داشته باشد(
رفع الملام، ص18). البته ابن تیمیه اِشکالی در این نقصان ندیده است و گویا امت را در این مسأله معذور میداند.
عدنان فلّاحی
https://t.me/AdnanFallahi
1.4K views09:28