Get Mystery Box with random crypto!

محمدآقازاده

لوگوی کانال تلگرام aghazadehmohammad — محمدآقازاده م
لوگوی کانال تلگرام aghazadehmohammad — محمدآقازاده
آدرس کانال: @aghazadehmohammad
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 837
توضیحات از کانال

رودررویی در جهان برای من مبدل به نوشتن می شود و بدون آن رخدادها اطرافم در ظلمت رها می شوند .در این رهایی همراهی کنید

Ratings & Reviews

4.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

2

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها

2022-05-26 23:08:29
@aghazadehmohammad
1.1K views20:08
باز کردن / نظر دهید
2022-05-11 11:31:35
@aghazadehmohammad
1.7K views08:31
باز کردن / نظر دهید
2022-04-29 13:19:13 فضای ذهن که پر از فرودگاه استانبول شد همه آنچه می دیدم پر از زیبایی شد ، خیابانهای شهر ، مردم ، مکان های تاریخی ، پارک ، دریا ، کشتی ها ، غدا خوردن برای من یک نیاز جسمانی برای زنده بودن است ولی در این شهر هر چه می خوردم لذیذ و خوشمزه بودند ، پیاده روی طولانی اصلا خسته ام نمی کردند ، دستهایم نمی لرزیدند ، حتی تصویر شاپور برادرم پر از خاطرات شیرین شد ، چرا اینهمه لذت و سرمستی در من شکل گرفتم ، منی که تمام زندگی ام از سنگ فرش تلخی پوشانده شده است ،این سفر یک استثنا بود پر از شاد زیستن، چرا ؟! دلایل اش را به شما می گویم ، چون بعد از چند ماه دوری از سهیل و سینا دو پسرم آنها را دیدم ، در آغوش شان در غم برادر گریستم و آرام شدم، از چشمه مهربانی شان سیرابم کردند ، جهان با آنها برایم همیشه زیباست ، همین حس را همسرم هم داشت و خود آنها ، وقتی هنگام خداحافظی پر از بغض شدند من هم گریستم ، معجزه دوست داشتن بزرگترین راز خوشبختی انسان است ، آنها به برلین بر گشتند تا با سینما در یک مرکز دانشگاهی زندگی کنند و اندوه و شادی جهان را بتدریج در این مدیوم بزرگ معنا کنند ، کاری که می توانستند در کشورشان انجام دهند ولی نگذاشتند انجام دهند ، چرا که باندهای مافیایی تباه از سینمای انسانی و متفاوت می هراسند و راهش را سد می کنند و من به تهران برگشتم تا در چهره جوانهای که غم فردا را دارند درد ، تلخی و رنج دیر پایم را باز یابم همراه با دلتنگی برای سهیل و سینا که از جانم بیشتر دوست شان دارم
@aghazadehmohammad
https://www.instagram.com/p/Cc7lDxpKUcc/?igshid=MDJmNzVkMjY=
1.2K viewsedited  10:19
باز کردن / نظر دهید
2022-04-21 23:21:27 تنها می دوم
به سمت تاریکی آغوش ات
وسوسه هبوط
ویرانم می کند
آوازی می خواند شب
روز سیب مرگ را می جود
پرنده‌ها خاموش می شوند
و هزار ماهی درد
در دستهای جاری ات
از پنجره خیالم عبور می کنند
و در قایق های بی عبور گم می شوند
@aghazadehmohammad
2.0K views20:21
باز کردن / نظر دهید
2022-04-20 00:53:54
فیلم "اوزاک" به کارگردانی نوری بیلگه جهان تراژیک وارونه یی را ترسیم می کند که آدمی هیج انتخابی در آن ندارد ، جهان بی انتخاب خود دوزخ است،آدمها در این فیلم نه علیه خدایان (تقدیر ناگزیر ) و یا شرایط حادی که روزگار افراد را سیاه می کند می شورند و نه نسبت به آن اعتراضی دارند، آنها تنها تسلیم شرایطی می شوند که در دامش افتاده اند،آنها در جستجوی آن دیگری همه چیز را به خواست جنسی تقلیل می دهند ولی در آن هم یا دچار ملال می شوند و یا ناکام می مانند،در فیلم لحظه یی است که موش به دام افتاده یی شدت عاطفی یکی از شخصیت های فیلم را بر می انگیزدتا این موش را بکشد تا زنده و زنده توسط گربه ها خورده نشوند، اما آدمها خیره به طبیعت سرد وجامعه یخ زده می نگرند وحتی از این گزاره نیچه می گذرند"که اگر به مغاک خیره شوی شبیه آن می شوی"،آنها هیچ شباهتی با جهنم زندگی که محاصرشان کرده اند نمی شوندبلکه توسط آن بلعیده می شوند، خودکشی از طریق خیره شدن به آنچه که زندگی را محال می کند،فیلم مخاطب بلعیده می شوند و او را با همان تجربه زیسته یی روبرو می کند که به عمد نادیده می گیرند تا از دام وحشتی بگریزند که هیچ گریزی از آن نیست
@aghazadehmohammad
2.6K viewsedited  21:53
باز کردن / نظر دهید
2022-04-02 13:22:54
441 views10:22
باز کردن / نظر دهید
2022-04-02 13:22:43 شراره منصور‌آبادی" مثل دختری که همیشه حسرت داشتن اش را داشتم سخت دوست دارم،بخاطر مهربان بی شائبه اش و از همه مهمتر به دلیل استعداد ناب بازیگری اش که اگر تاتر و سینما به خود این شانس را می داد که از این استعداد بهره بگیرد یک سوسن تسلیمی دیگر و شاید بهتر از آن را می یافت،ولی بخاطر روابط ناسالم و فضای انحصاری و مافیایی تا اینجا این شانس را از خود دریغ کرده است ، شاید بتواند با بر انگیختن عقل فعال این کاستی را جبران کند، دلایل فنی و دیگر دلایل توانایی او را زود خواهم نوشت و همچنین از عاطفه فعال اش که کمتر نمونه اش را دیده ام

پسرم چند فیلم و نمایش کار کرده است که در هر آنها شراره بازی کرد و اگر این فیلمها را ببینید هم استعداد ناب او و پسرم را می بینید ، در یکی از فیلمهایش که در محله عودلاجان یا اودلاجان فیلمبرداری شد برادرم شاپور حضور داشت تا کمک سهیل و تیم همراهش باشد و این عکس حاصل آن فیلم است ، چند روز پیش شراره میهمان ما بود ، بودن اش حال من و همسرم را خوب کرد ، شاپور چقدر شراره را دوست داشت ، می گفت مگر می شود این نفر اینقدر مهربان باشد ، کسی این حرف را زد که خود تجسم مهربانی با فرودستان بود و برای از پا افتادگان در همین محله غذا می برد ، اکنون در فقدان برادرم بودن شراره نشان می دهد چقدر مهربانی هنوز زنده است ، کاش سینما و تاتر به خود فرصت استفاده از یک استعداد ناب را بدهد
@aghazadehmohammad
2.1K views10:22
باز کردن / نظر دهید
2022-03-20 15:29:06
@aghazadehmohammad
600 views12:29
باز کردن / نظر دهید
2022-03-18 14:01:09
411 views11:01
باز کردن / نظر دهید
2022-03-18 14:00:38 مهرماه چهار روزی استانبول بودم، شهری زیبا،پر از تاریخ و پرواز پرندگان و اقیانوس،آدمهایی که حس بیگانگی در تو بر نمی انگیختند ، مساجد ، برج و باروها ، بازارها ، رستورانهایی که بخشی از پیاده رو بودند و از همه مهمتر کوچه و پس کوچه هایی تاریخی بی انتها که ترا در خود گم می کردند ، من گم شدن را خیلی دوست دارم ، همه کابوس ها و رویاهایم پر از گم شدن است ، چرا در مورد این سفر ننوشتم ، چون چیزی در این سفر مرا تنهاتر کرد و تنهایی انسان را از گفتن باز می دارد، من در این سفر بی تفاوتی طبیعت را کشف کردم و عظمت خوفناک آنرا ، من زبان استانبولی را هم می فهمم و هم نمی فهمم ، کلمات و گزاره های این زبان را نه از طریق معنا و ارجاع های کلامی شان بلکه از طریق حسم می فهمیدم و به خطا هم نمی رفتم ، در این سفر با یک دوست مجازی آشنا شدم ، این بار از نزدیک ، مرا به اتفاق آشنایش در شهر گرداند ، زیر باران منظر رویایی را دیدم ، در مورد این سفر ننوشتم چون حس تعلیقی در من بر انگیخت چون جمله ها در قد و قامت حسی که یافتم نبودند ، ولی در مورد این سفر و استانبول خواهم نوشت تا ببینم فاصله زمانی این توانایی را به جمله ها می دهند، شهری آشنا و نا آشنا ، همه وقت مان یا کنار آثار تاریخی و یا اقیانوس و تماشای مردمی گذاشت که در عین غریبه بودن چقدر آشنا بودند ، چند بار آمدم بنویسم ، نتوانستم ، بیماری و دلتنگی هم نگذاشت ، اما بعد از عید گزارش از این سفر خواهم نوشتم ، چقدر دلم می خواهد دوباره این شهر را ببینم تا دریابم آن حسی که بار اول در خودم هست هنوز هست و یا نه ، در مورد آن دو دوست تازه یافته هم می نویسم ، من از گیت های گذرنامه که ملتها را از هم جدا می کنند متنفرم ، کاش مثل جریان هوا و پرنده ها همه آسمانها ، دریاها ، ساحل ها ، جنگل ها ، بیابانها از آن ما بود ، تنها انسان است که مرز ایجاد می کند و به جنگ و نفرت میدان می دهد ، در حالی که همه انسانها خویشاوند همند ، اما متفاوت و رنگارنگ ، باور می کنید گذر از مرزها اختراع عصر کنونی است و انسانها قبلا هر جا می خواستند می رفتند ، هر چند سخت و دشوار اما آزاد و رها
@aghazadehmohammad
1.1K views11:00
باز کردن / نظر دهید