Get Mystery Box with random crypto!

تاب دیدن برادرم با همه درد و رنجی که در چهره دارد و انبوه دستگ | محمدآقازاده

تاب دیدن برادرم با همه درد و رنجی که در چهره دارد و انبوه دستگاه هایی که در نبرد با مرگ به یاری اش می شتابند همراه مهر بی پایان پزشکان و پرستارها حاذق برای بقای یک انسان، از بیمارستان می زنم بیرون ، کجا بروم ، به خانه ، به پارک شهر و...هیچ جا آرامم نمی کنند ،ناخواسته خود را در موزه ایران باستان می یابم ، جایی که هزاران سال تلاش برای بقا را به تماشا می گذارد ، آدمها می میرند ولی نوع بشر می ماند ، در این آمدن و رفتن تاریخ ساخته می شود ، تاریخی که به قول هگل صفحات کوچک خوشبختی سفید و خالی اند

در هر گوشه موزه آی سی یو می بینم و تلاش برای زندگی و پس زدن خطر مرگ، به صورت مینیاتوری تلاش برای بقا نسل های بشری را متبلور می کنند ، البته آن لحظات سفید تاریخ که از خشونت ، قدرت و حرص و آز خبری نیست ، هر چه هست مهر است و جانب زندگی ایستاندن

باید با حالی بهتر برای چندین بار به موزه بروم و با حال خوش تر رابطه مرگ و‌ زندگی را با کمک اشیا و سنگها را به محک استدلال بگذارم ، انصاف ندیدم نامهایی را ننویسم که در مورد شاهپور با همه وجود طرف زندگی ایستاده اند : خانم دکتر کفان رئیس سرویس icu و ریه ، سرپرستار غفار زاده و خانم ها حبیبی ، مهدی پور ، جمشیدی ، فرهادی ، حیدری و آقای فردی
@aghazadehmohammad