Get Mystery Box with random crypto!

اهــورا

لوگوی کانال تلگرام ahurn60 — اهــورا ا
لوگوی کانال تلگرام ahurn60 — اهــورا
آدرس کانال: @ahurn60
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 1.42K
توضیحات از کانال

گفتار نیـڪ
پنـــــدار نیــڪ
کردارنیــڪ
آی دی برای ارسال مطلب و نظر و تبلیغات
admin: @moradi011
خله خشال ومبی که شما عضو کانال ما هستنی

Ratings & Reviews

2.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 8

2022-06-19 20:17:44
عباس خان باوند(سهم الممالڪ)

ڪـانالــ اهــورا
https://telegram.me/Ahurn60
132 viewsR.moradi, 17:17
باز کردن / نظر دهید
2022-06-19 20:16:37 اسمعیل‌خان امیرمؤید باوند سوادکوهی (زاده:۱۲۲۳ خورشیدی) و پسرش هژبر از مخالفان حکومت مرکزی در تبرستان بودند. پدرش ابراهیم خان شعاع الملک نام داشت.



او در دوران ناصرالدین شاه قاجار بسیاری اوقات در تهران جزو عملهٔ خلوت و شکار بود و ریاست ایل سوادکوه و سوارهای آنجا را بر عهده داشت اما در دورهٔ مظفرالدین شاه قاجار به مازندران مهاجرت کرد و اغلب در مازندران ساکن بود و در آن خطه از نفوذ زیادی برخوردار بود.

او در جریان مشروطه از قدرت حاکم طرفداری می‌کرد و پس از استقرار مشروطه به گروه مشروطه خواهان پیوست. وی در دورهٔ سوم مجلس شورای ملی از سوی مردم ساری به نمایندگی انتخاب شد.

حتی در واقعهٔ قرارداد ۱۹۱۹ به کرمانشاه تبعید شد. رضاخان پس از کودتای ۱۲۹۹ قوای بسیاری را برای سرکوب امیرمؤید به طبرستان اعزام کرد و در فاصله ماه‌های تیر و شهریور سال ۱۳۰۰ قوای فرستاده به رهبری امیرلشکر امیراحمدی سوادکوهی‌ها را درهم شکستند امیرمؤید مجبور شد همراه خاندانش و بسیاری از همراهانش در استرآباد و نزد رئیس ایل آتابای ترکمن پناه بگیرد. دولت آن زمان صلاح دید که با امیرمؤید کنار بیاید زیرا در آن زمان قیام‌های بسیاری از گوشه و کنار ایران بر خواسته بود. پس امیرمؤید به تهران رفت و پسرانش عضو دیویزیون قزاق شدند و به صورت مسلّح حفاظت جنگل و صحرا را به‌دست گرفتند.

در فروردین ۱۳۰۳ یاور احمد خان حکیمی، رئیس قوای استرآباد، هژبر و سهم‌الممالک را به بهانهٔ دادن مواجب افراد تحت فرمانش به گرگان فراخواند. به محض رسیدنشان قوای احمدخان حکیمی آن‌ها را خلع سلاح کردند و همان شب چندی از ژاندارم‌ها در راه بندرگز آنها را کَت‌بسته تیرباران کردند. فردای آن صبح مردم روستای کلاک جسد آنان را دفن نمودند. امیرمؤید نیز پس از آن از پا درآمد و در ۱۳۱۱ چشم از جهان فروبست.

برای تشکیل حکومت مرکزی قدرتمند در ایران نیاز بود تا قدرتمندان محلی به هر شیوهٔ ممکن یا مطیع گردند یا این که از میان برداشته شوند که در خطهٔ شمال می‌توان به میرزا کوچک خان جنگلی در گیلان سردار رفیع یانسری در استرآباد محمدولی خان تنکابنی در غرب مازندران و امیرمؤید پدر هژبر در سوادکوه اشاره نمود. زادبوم رضا خان، سوادکوه بود که به هیچ وجه مایل نبود تا فردی چون امیرمؤید با آن پیشینهٔ تاریخی در منطقه وجود داشته باشد، از دیگر سو دسیسه‌چینی اطرافیان به‌ویژه امیر اکرم به جهت کدورت‌های شخصی به‌جامانده از گذشته و سیاست تمرکزگرایی دولت ایران، همه دست به دست هم دادند تا نبردهای خونین فی‌مابین سربازان امیرمؤید و قوای دولتی به‌وجود آید.

ڪـانالــ اهــورا
https://telegram.me/Ahurn60
140 viewsR.moradi, 17:16
باز کردن / نظر دهید
2022-06-19 20:15:22
اسماعیلــ خان باوند(امیر موید سوادکوهی)


ڪانالــ اهــورا
https://telegram.me/Ahurn60
207 viewsR.moradi, 17:15
باز کردن / نظر دهید
2022-06-19 20:10:50 #سه_کانه_تبری

رَد که بزو بِگمون
برمه ره سر هدائه
سیو اور آسمون

#عیسی_غفوری_کیاسری_شبره

ناگهان رعد که زد
گریه سرداد
ابر سیاه آسمان

★بره بیته از شعر سیمین میر آفتاب★

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ڪانالــ اهــورا
https://telegram.me/Ahurn60
join ۱۴۰۱/۳/۲۹
160 viewsR.moradi, 17:10
باز کردن / نظر دهید
2022-06-19 16:01:07 سَبزِه ویشه ،بافِتِه شِئرِه بَئی؟

وَشنی بتیم ،چِش ووئِه سِئرِه بَئی؟

اولِه بَزِه دَسِِّه، بَئی دَسِِّ گیر ؟

قَوول هاکِن، بَئی مِه پئرِه بَئی!

دربیشه ی سرسبز شیر خفته را دیده ای؟
شکم گرسنه اما چشمان سیر را دیده ای؟
دستان تاول زده دیدی که دستگیری کند؟
باور کن، اگر دیدی پدر مرا دیده ای!

آ پِئرا ، پیر بوی تا پِئر بَوِئی

مِه مارِ دردِ جا اِگِر بَوِئی

بِنِه سَرچِشِ خورِدَر هاکِردِه

دنیا دَوِیَنِه دَس سِر بَوِئِی.


آی پدرم، پیر شدی تا پدر شدی

با درد مادر من خوی کرده ای

سحرگاهان خواب راازچشمانت بیرون کردی
از بودن در این دنیا سیر شده ای !


تِه سَر نَرمِ سَرینِ دا بَمِردِه

خَسِِّه تَن دای گَرمِ لا بَمِردِه

دَسِه چو بَوِردِه لینگِ کالِ چرم

وَچِه دایِ بَبایِ کا بَمِردِه !

سر تو در آرزوی بالشی نرم مرده است.
تن خسته ی تو در حسرت بستری گرم مرده است
چوبدستی دستانت را و چارق پایت را آزرده است.
بچه هایت در آرزوی بازی کردن با پدر مرده اند.!


جنگِلْ پلنگِ لِر نیْئه ره کُرمه؟

ویشه‌ که سوشِ شِر نیْئه ره کُرمه؟

صدتا لَمپا ره سو هاکِنِه مه مار٬

خِنه که جانه‌پِر نیْئه ره کُرمه؟


جنگلی که صدای پلنگ از آن برنخیزد٬ به‌ چه‌ کار می‌آید؟

بیشه‌ای که‌ جنب و جوشِ شیر نباشد٬ به چه کار می‌آید؟

مادرم اگر صد چراغِ گِردسوز روشن کند٬

خانه‌ای که پدر در آن نباشد٬ به چه کار می‌آید؟

مِه گاهره کووِیِه؟مِه مار کووِیِه؟

مِه پِئر و وِه سربوردِه کار کووِیِه؟

شِه وچگی و کاکرنه خوایمِه

چِشِه اسری رج و قطار کووِیِه؟

گهواره ام کو ؟ مادرم کجاست؟

پدرم وسرگذشت اش چه شدند؟

بچگی ومحل بازی ام را می خواهم

اشک چشم ردیف و پیوسته کجاست؟

تِه خواهونی رِه محله جار بزنم
ته سر مونه بَیرِم یار یار بزنم
بَوه درمه ، نوِیه میرمِه تِه دا
شه دلِه،داغ هتی خار خار بزنم

عشق تو را در محله جار بزنم
به وجودت بنازم و یار یاربزنم
شدمیمانم،نشد فدایت میشوم
داغی بردل میزنم خوب خوب

کِرِه شِه یار بَئیرِم تو بَووئِه؟
منِه دنیا دَوِیَن رو بووئه
کِنِه کَنّا تِه دِمّال دَووئِه چش؟
مِه تاریک خنه لمپا سو بَووئِه
چه کسی رایاربگیرم که مثل توشود؟
تا روی زنده بودن دردنیا را داشته باشم
برآستان چه کسی چشم به دنبال توباشد؟
تادرخانه ی تاریک من چراغی روشن شود
192 viewsR.moradi, 13:01
باز کردن / نظر دهید
2022-06-19 16:00:45 320آهنگ : #پدر
با صدای : #مهرداد_محمودی
شاعر: #داریوش_مقصودی
تنظیم: #محمد_رضا_حدادی


ڪانالــ اهــورا
https://telegram.me/Ahurn60
170 viewsR.moradi, 13:00
باز کردن / نظر دهید